همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

چگونه میشود منتقد شد از دیدگاه آقای لواسانی

 
آشفته بازار نقد – گذری برنوشته رضا آشفتهموضوع:عمومی
 
 
آشفته بازار نقد – گذری برنوشته  رضا آشفتهبه قلم آقای لوسانی:

آشفته بازار نقد – گذری برنوشته رضا آشفته


دوستان گرامی جمله معروفی از مولای متقین در ذهن دارم بدین مضمون : برای گفتن سخن زیاد عجله نکنید و بدفعات آن را مزه مزه کنید سپس بر زبان جاریش سازید. زیرا مطلبی که بیان شد دیگر قابل برگشت نیست. اما تا در دل است و عیان نشده فرصت داریم هر زمان آن را بیان کنیم.
البته من در جایگاه نصیحت یا تذکار به دوستان نیستم . چون خود را واجد آن نمی دانم . اما اشاره به چند نکته بعنوان یک عضو کوچک از جامعه هنری و ادبی کشور ضروری دیدم
من نمی دانم آیا برخی از دوستان مطالبی را که مینویسند . قبل از انکه در معرض دید دیگران قرار دهند . آن را مرور می کنند. یا خیر ؟
حداقل در مورد نوشته دوست عزیزم رضا آشفته با عنوان "چگونه می‌توان منتقد شد؟!" مطمئنم که چنین اتفاقی نیافتاده است. یا اگر ایشان متن خود را مرور کرده ، احتمالا از سر خستگی و بی حوصلگی با سرعت از آن عبور نموده است. زیرا اگر نگویم مطلب مذکور اساسا فاقد بنیان های معرفت شناختی و نتیجتا ارزش است حداقل میشود گفت : نویسنده دچار آشفته گویی بی حد و اندازه شده است .
برای اثبات این گفته ، براحتی میتوان از متن نوشته خود ایشان مدد گرفت و نمونه های بیشماری را ارائه نمود . بعنوان مثال جناب آشفته در مطلع نوشته خود این عبارات را مرقوم نموده اند.
" نمایش خوب چگونه نمایشی است؟! این که همه ما بعد از دیدن یک نمایش در پاسخ به پرسش دیگران که نمایش چطور بود؟! می‌گوییم نمایشی خوب بود یا بد. این خوب و بد بودن بر پایه چه میزان، معیار و متر و سنجشی صورت می‌گیرد. "
همانگونه که ایشان خود اشاره فرمودند برای خوب یا بد بودن چه معیار ، متر و سنجش باید بکار گرفته شود . تا بصورت کامل تمامی " معیارهای زیبایی‌شناسانه (رضا آشفته)" موجود در یک نمایش مورد توجه قرار گیرد.
" آیا بازتاب اولیه که بر پایه احساس و سلیقه است، می‌تواند میزان مطمئنی برای داوری و سنجش یک نمایش باشد. چگونه می‌توان این احساس و داوری عجولانه را پس زد؟ چه چیزی می‌تواند جایگزین آن باشد تا یک داوری درست صورت گیرد؟ (رضا آشفته)"
مطمئنا تا اینجا خواننده مطلب مطمئن می گردد با منتقدی سر و کار دارد ؟ که اصول اولیه ومعین ، برای ورود به حوضه نقد را می شناسد .
اما ناگهان و بلافاصله در مطلع پاراگراف بعد با حکمی روبرو میشویم که انسان شک می کند آیا این جملات واقعا از قلم فردی که جملات فوق الذکر را بیان داشته تراوش نموده یا فرد دیگری ابتکار عمل را بدست گرفته و به نوشتن ادامه داده است . ببینید ....
" .... بلکه باید خلوتی، تأملی و تفکری پیرامون آن نمایش اتفاق بیفتد. هنر فکر کردن و تمرکز بر روی تمام عناصر و فراز و نشیب یک نمایش، ما را به یک داوری درست و درست‌تر خواهد کشانید.
با کمی حوصله و تدبر می‌توان به بازاندیشی و بازخوانی یک اثر نمایشی پرداخت. حتی در این جا نیاز به سواد دراماتیک نیست، هرچند در صورت داشتن این مهم قضاوت، مسلح به واژگان و اصطلاحات نمایشی و یک زبان گویای منتقدانه و تحلیلی خواهد شد. (رضا آشفته)"
آیا واقعا میتوان تنها بر اساس کمی حوصله و تدبر به باز خوانی و باز اندیشی یک اثر رسید. و منتقد نیازی به سواد دراماتیک ندارد. و براستی " میزان، معیار و متر خوب و بد بودن "کمی حوصله است و تدبر . نه البته اشاره فرمودید . سواد دراماتیک کمک می کند تا دیگران شیر فهم تر شوند . خود یکبار دیگر جمله تان مرور کنید." هرچند در صورت داشتن این مهم قضاوت، مسلح به واژگان و اصطلاحات نمایشی و یک زبان گویای منتقدانه و تحلیلی خواهد شد. (رضا آشفته) " و تیر خلاص را نیز بلا فاصله شلیک می فرمایید:
" به این ترتیب همه ما می‌توانیم تبدیل به منتقدان و تحلیل‌گران برازنده‌ای شویم که با درک و درایت والا به قضاوت پیرامون آثار نمایشی می‌پردازیم. (رضا آشفته) "
اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود . شما در بخشهای بعدی نوشته خود پا را از این هم فراتر گذاشته و فتاوی بسیاری متناقضی را پشت سرهم صادر می نمایید. بعنوان مثال بخوانید.
" هنر نوشتن زیباترین هنری است که همه آدم‌ها با هر میزان سواد و درایتی از عهده آن برخواهند آمد. (رضا آشفته) "
" شاید بسیاری از دوستان و آشنایان بوده‌اند که دوست داشته‌اند بدانند که چطور می‌شود منتقد تئاتر شد. آیا ضرورتی به رفتن به دانشکده تئاتر هست یا نه؟ منتقد فردی است که باحوصله، ظرافت و دقت می‌بیند. پس از آن با تأمل و درایت به آنچه دیده است، می‌اندیشد. سر آخر نتایج این دیدن و فکر کردن را با قلم بر کاغذ (یا وبلاگ و سایت) منعکس می‌کند. بازتاب این دیدن را می‌توان نقد نمایش یا تحلیل نمایش تلقی کرد. (رضا آشفته) "
با گذر از این گدار گویا حضرتعالی فتوا های گذشته خود را فراموش کرده و به یکباره ارزش دانش اندوزی در حوزه نقد را کشف نموده پس داد سخن داده و چنین می فرمایید:
" برای آن که منتقد به زبان علمی نزدیک‌تر شود، نیاز به مطالعه شدید هنری، به ویژه کتب تئاتری هست. مسلح شدن به یک نگاه زیبایی‌شناسانه نیز در این مطالعات ممکن می‌شود. کتاب‌هایی که مربوط به تاریخ تئاتر، ‌کارگردانی، ‌نمایشنامه‌نویسی، بازیگری، طراحی نور، گریم، صحنه و لباس، موسیقی نمایش، نقد و تحلیل، سبک‌ها و شیوه‌های نمایشی، گونه‌های نمایشی در ایران و سراسر جهان، نمایش‌های صحنه‌ای، تله تئاتر، عروسکی و غیره و غیره باشد، هر یک به گونه‌ای سواد بصری و دراماتیک منتقد را بالاتر خواهد برد. البته این راه و مسیر فردی است که می‌خواهد در مقام منتقد حرفه‌ای در روزنامه‌ها، مجلات، رادیو و تلویزیون و از طریق کتاب و اینترنت مقالات و نقدهای خود را در اختیار همگان قرار دهد."
" او که به دنبال بیان نظرات شخصی خود است، با یک مطالعه معمولی نیز می‌تواند از عهده این مهم بر‌آید. "
"اما یک منتقد حرفه‌ای علاوه بر موارد موردنظر، باید به روانشناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه، دین، عرفان، اقتصاد، سیاست، علوم پایه، پزشکی و روان پزشکی در حد لازم آگاه باشد. چون در هر نمایش مسایل و دغدغه‌هایی مطرح می‌شود که به همین علوم متنوع گره می‌خورند، وظیفه منتقد هم گره‌گشایی است و به روشن شدن یک وضعیت برای همگان می‌پردازد. "
" بنابراین هرچه میزان اطلاعات و قدرت نقد و تحلیل منتقد فزونی یابد، مقاله و نگارشش نیز با آب و تاب بیشتری در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت. (رضا آشفته) "
در این باب فقط میتوانم از ضرب المثل نه به این شوری و شور و نه به این بی نمکی بهره بگیرم . دوست گرامی شما در یک چرخش محیرالعقول و به یکباره تنها راه منتقد حرفه ای شدن را فرا گیری همه علوم بشری عنوان می کنید. اما بلافاصله آب و تاب دادن مطلب را در نقد والاترین حسن می شمارید.
دوست گرامی هر جند من خود را فاقد دانش لازم برای نقد می دانم ، اما به این نکته واقفم که نوشتن نقد ، آب و تاب دادن مطلب نیست ، بلکه کالبد شکافی صحیح اثر هنری است . جالب آن است که شما اینبار هم در این گفته ثابت قدم نمانده ، بلافاصله و بدون اتلاف وقت و درست ابتدای پاراگراف بعد می فرمایید:
" بنابراین هر کسی این توانایی را دارد که نه تنها درباره هنر نمایش که درباره هر اثر هنری، صحبت و قلمفرسایی کند. "
دوست گرامی مطمئن باشید با خارج کردن تعدادی از مشاهیر بزرگ فلسفه مانند ارسطو ، هایدگر، شوپنهاور، نیچه و دیگران از گور چیزی عایدتان نمی گردد. وقتی بلافاصله چنین میگویید:
" همه می‌توانند درباره هر اثر هنری و به ویژه نمایش اظهارنظر کنند، اما اظهارنظری سندیت ‌یافته‌تر است که با پرهیز از واژگان دم دستی -خوب و بد و متوسط- به سمت نگاه تحلیلی و اندیشمند سوق پیدا کند. (رضا آشفته) "
هرچند موارد بیشمار دیگری از تناقض و ...... در مطلب شما بچشم می خورد . اما به همین مقدار بسنده نموده و خطاب به دوستان حاضر در سایت با شهامت و صدای بلند می گویم . من اشتباه کردم . آنجا که گفتم چرا تاسف برای نقد ؟
با این نوع نگاه به نقد باید گفت اسفا به حال و روز نقد.
آه............ مرا ببخشید. گاهی سکوت و خود داری بسیار سخت میشود .

صلاح الدین احمد لواسانی - هندی


منبع : سایت شعر نو
 
نوشته شده در سه شنبه 31 اردیبهشت 1387 - 07:39:56 ارسال از صلاح الدین احمد لواسانی

آزادی سروده ای از شهربانو عباسی از دفتر شمیم عشق -سایت شعرنو

  منبع:سایت شعر نو:
 
 
از پس خاطره ها
یک دم از خاطره ها می گذرم
می نشینم لب دستان دعا
اسمان می گیرم
پر پرواز پرنده در دست
حس پرواز چه خوب
نازنین ازادی دوستت می دارم
چشم را باز کنم
از رهایی خبری نیست دگر
از پس خاطره ها می گذرم
می نشیم بر لب ساحل عشق
راه نقلیه ی موج
صدفی می یابم
پر از احساس غنا
اب هموار شود
تا نوازش کند ارام دلم
حس ارامیست اکنون با من
هوس شادابی می خزد در دل من
راه جنگل در چشم
میرم تا ته و اعماق دلش
نفسی تازه کنم
و هوا را به درون ریه ام راه دهم
خنده هایم هوس رعد کنند
چه صفاییست اینجا
جایتان بس خالی
همچنان باز روم
راه انگار تهی از غم بود
باد سرشار ز بذر اندوه
با شتابی چون برق
می رود از بر منهمه چیز ارام است
و سکوتم که کم اورد در ارامش این جان و تنم
دگر از غصه رهایم
راست می گویم من باور کن
 
شهربانو عباسی
 
از دفتر شمیم عشق

چگونه می‌توان منتقد شد؟! به قلم آقای رضا آشفته

چگونه می‌توان منتقد شد؟!موضوع:ادبی و هنری
 
 
 
 
چگونه می‌توان منتقد شد؟!
به استقبال نقد بروید

رضا آشفته

نمایش خوب چگونه نمایشی است؟! این که همه ما بعد از دیدن یک نمایش در پاسخ به پرسش دیگران که نمایش چطور بود؟! می‌گوییم نمایشی خوب بود یا بد. این خوب و بد بودن بر پایه چه میزان، معیار و متر و سنجشی صورت می‌گیرد. مطمئناً در نگاه اول همه بر پایه احساس، ذوق، سلیقه و جوششی که از کار در آنان تولید شده به قضاوت می‌پردازند. یعنی این که احتمال دارد با آن که پاسخ ما به آن پرسش، "نمایش بد بود"، باشد اما نمایشی به خاطر رعایت بسیاری از معیارهای زیبایی‌شناسانه، بیان حرف‌های به روز و محتوای در خور تأمل و ارائه یک سبک و شیوه خلاقه و نوآورانه، در ردیف نمایش‌های خوب قرار بگیرد. پس چرا این قضاوت به بیراهه رفته است. آیا بازتاب اولیه که بر پایه احساس و سلیقه است، می‌تواند میزان مطمئنی برای داوری و سنجش یک نمایش باشد. چگونه می‌توان این احساس و داوری عجولانه را پس زد؟ چه چیزی می‌تواند جایگزین آن باشد تا یک داوری درست صورت گیرد؟
مطمئناً داوری درست پس از دیدن یک اثر هنری، در این جا با تمرکز روی نمایش صورت نمی‌گیرد، بلکه باید خلوتی، تأملی و تفکری پیرامون آن نمایش اتفاق بیفتد. هنر فکر کردن و تمرکز بر روی تمام عناصر و فراز و نشیب یک نمایش، ما را به یک داوری درست و درست‌تر خواهد کشانید. در این جا دیگر کلمات بد و خوب به پس رانده می‌شود و آنگاه می‌توان با تأویل، تفسیر و تحلیل درباره تمام این موارد فکر خود را بیان کرد. آنگاه درمی‌یابیم که چه عجولانه و احساسی با یک اثر برخورد کرده‌ایم و چقدر هم به بیراهه رفته‌ایم، در صورتی که با کمی حوصله و تدبر می‌توان به بازاندیشی و بازخوانی یک اثر نمایشی پرداخت. حتی در این جا نیاز به سواد دراماتیک نیست، هرچند در صورت داشتن این مهم قضاوت، مسلح به واژگان و اصطلاحات نمایشی و یک زبان گویای منتقدانه و تحلیلی خواهد شد.
به این ترتیب همه ما می‌توانیم تبدیل به منتقدان و تحلیل‌گران برازنده‌ای شویم که با درک و درایت والا به قضاوت پیرامون آثار نمایشی می‌پردازیم. می‌توانیم بی آنکه قضاوتمان را به کلمات خوب و بد و یا چیزی مابین این دو مختصر کنیم، ساعت‌ها و دقیقه‌ها درباره یک اثر نمایشی حرف بزنیم، و یا از آن مهم‌تر در این باره قلم‌فرسایی کنیم. به خصوص در زمانه حاضر که اکثر تماشاگران از اینترنت و وبلاگ خصوصی بهره‌مند هستند، می‌توانند تمام این نکته نظرات دریافت شده از یک کار را در آنجا درج کنند. اگر روزی برسد که تمام تماشاگران نظرات خود را درباره تمام آثار دیده شده در وبلاگ‌های خود منعکس کنند، این نگاه منتقدانه و تحلیل‌گرایانه تمام عوامل و دست‌اندرکاران تئاتری را به سراغ این نکته رهنمون خواهد کرد که حالا باید خیلی دقیق‌تر از پیش پا به صحنه بگذارند، چون هر تماشاگر با حوصله و دقت درباره این اثر و تمام پیچیدگی‌ها، لفافه‌ها، تاریک و روشن، احساسات و تفکرات و غیره آن خواهد نوشت.
هنر نوشتن زیباترین هنری است که همه آدم‌ها با هر میزان سواد و درایتی از عهده آن برخواهند آمد. البته بسته به میزان تمرین کردن در این مورد، پیچش و نوازش قلم هم رفته رفته بیشتر خواهد شد، و آن وقت همین هنرنمایی خصوصی پس از چندی تبدیل به نگارش دقیق‌تر و به اصطلاح حرفه‌ای‌تر خواهد شد.
شاید بسیاری از دوستان و آشنایان بوده‌اند که دوست داشته‌اند بدانند که چطور می‌شود منتقد تئاتر شد. آیا ضرورتی به رفتن به دانشکده تئاتر هست یا نه؟ منتقد فردی است که باحوصله، ظرافت و دقت می‌بیند. پس از آن با تأمل و درایت به آنچه دیده است، می‌اندیشد. سر آخر نتایج این دیدن و فکر کردن را با قلم بر کاغذ (یا وبلاگ و سایت) منعکس می‌کند. بازتاب این دیدن را می‌توان نقد نمایش یا تحلیل نمایش تلقی کرد. منتقد سره را از ناسره جدا خواهد کرد و آن قدر دقیق به این کار می‌پردازد که اصطلاحاً گفته می‌شود او مو را از ماست بیرون می‌کشد!
برای آن که منتقد به زبان علمی نزدیک‌تر شود، نیاز به مطالعه شدید هنری، به ویژه کتب تئاتری هست. مسلح شدن به یک نگاه زیبایی‌شناسانه نیز در این مطالعات ممکن می‌شود. کتاب‌هایی که مربوط به تاریخ تئاتر، ‌کارگردانی، ‌نمایشنامه‌نویسی، بازیگری، طراحی نور، گریم، صحنه و لباس، موسیقی نمایش، نقد و تحلیل، سبک‌ها و شیوه‌های نمایشی، گونه‌های نمایشی در ایران و سراسر جهان، نمایش‌های صحنه‌ای، تله تئاتر، عروسکی و غیره و غیره باشد، هر یک به گونه‌ای سواد بصری و دراماتیک منتقد را بالاتر خواهد برد. البته این راه و مسیر فردی است که می‌خواهد در مقام منتقد حرفه‌ای در روزنامه‌ها، مجلات، رادیو و تلویزیون و از طریق کتاب و اینترنت مقالات و نقدهای خود را در اختیار همگان قرار دهد. او که به دنبال بیان نظرات شخصی خود است، با یک مطالعه معمولی نیز می‌تواند از عهده این مهم بر‌آید. اما یک منتقد حرفه‌ای علاوه بر موارد موردنظر، باید به روانشناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه، دین، عرفان، اقتصاد، سیاست، علوم پایه، پزشکی و روان پزشکی در حد لازم آگاه باشد. چون در هر نمایش مسایل و دغدغه‌هایی مطرح می‌شود که به همین علوم متنوع گره می‌خورند، وظیفه منتقد هم گره‌گشایی است و به روشن شدن یک وضعیت برای همگان می‌پردازد. بنابراین هرچه میزان اطلاعات و قدرت نقد و تحلیل منتقد فزونی یابد، مقاله و نگارشش نیز با آب و تاب بیشتری در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت.
بنابراین هر کسی این توانایی را دارد که نه تنها درباره هنر نمایش که درباره هر اثر هنری، صحبت و قلمفرسایی کند. این که در دنیا انواع نقد ادبی می‌شناسیم، به دلیل گستردگی نقد است. نقد روانشناسانه، نقد جامعه شناسانه، نقد تاریخی و اخلاقی، نقد ساختارگرایانه، نقد پسا ساختارگرایانه، نقد فمنیستی، نقد مارکسیستی و غیره. همه این عناوین دلالت بر انواع و اقسام نقد دارد که صاحب‌نظران را به سوی خود کشانده است. حتی فلاسفه نیز به تئاتر نظر داشته‌اند و از فن شعر ارسطو که به طور مفصل به تراژدی و کمدی در یونان باستان می‌پردازد، تا نظرات هایدگر، شوپنهاور، نیچه و دیگران تئاتر از جایگاه معتبری در مباحث اندیشگانی برخوردار بوده است.
همه می‌توانند درباره هر اثر هنری و به ویژه نمایش اظهارنظر کنند، اما اظهارنظری سندیت‌یافته‌تر است که با پرهیز از واژگان دم دستی -خوب و بد و متوسط- به سمت نگاه تحلیلی و اندیشمند سوق پیدا کند. اگر همین خوب و بد در اظهارنظر به طور غیرمستقیم بیان شود، دلالت بر تیزهوشی صاحب‌نظر و نگاه منتقدانه‌اش خواهد کرد.
اگر بیاموزیم که درباره هر پدیده‌ای بنابر شناخت و آگاهی اظهارنظر کنیم، آنگاه جامعه را با انتظارات بالاتر و بیشتری روبه‌رو خواهیم کرد. سکوت و حرف نزدن در این شرایط به نفع هیچ یک از ما نیست. اگر کارگردان و گروه‌های اجرای نمایش بدانند که دیگران درباره اثرشان اظهارنظر می‌کنند آن وقت با آگاهی بیشتری آثار خود را تولید خواهند کرد.
بی‌توجهی ما را به سوی مصرف تکراری آثار تولیدی سوق می‌دهد و این خطایی است که نه به نفع جامعه هنری است و نه مخاطبان آن. باید روز به روز بر دامنه خلاقیت، نوآوری و اندیشه‌ورزی گروه‌های هنری افزوده شود، تا متقابلاً مخاطبان نیز با بینش و نگاه آرمانی‌تری همسو با پدیده‌ها و اتفاقات جامعه خود وارد میدان شوند. جامعه پیشرفته و متعالی همواره با مباحث و مجادلات اندیشگانی رودررو می‌شود و ماحصل آن دانش بالای افراد آن جامعه خواهد شد. پس از نقد و اظهارنظر درباره آثار نمایشی، خود را دریغ نکنید.
 
 
سایت شعرنو:
 
نوشته شده در دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 - 18:05:53 ارسال از رضا آشفتهیک حسرت بغض اندود

شیشه دل:سروده ف.شیدا

 
---------------------شیشه دل:---------------------
 
 
امروز به با غ نظر می کنم ولی
 
 
درگوشه های دلم، خار غم بسی است
 
 
 هرروز بر سر این شیشه ای دلم 
 
 
پیوسته سنگ جفا ،دست هرکسی ست
 
 
گویا بنام زندگی اندر مسیر عمر
 
 
تا هست وهست ساز خموشی بوّد روا !!
 
 
درگوشه ای که دلم  نغمه می زند
 
 
بازهم منم به خموشی چه بیصدا
 
 
 
شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
 
 
 
 
سروده فرزانه شیدا
 
 
 
Farzaneh Sheida