... این هم از آن حرفها است؛ آدمهایی که همه سال را دور از کتاب
میگذرانند و همه آن روزهایی را که میتوانند صرف خواندن کنند،
به چیزهای دیگر میگذرانند، چرا باید در تعطیلات عید، بنشینند
به خواندن کتابهایی که در همه سال سراغی از آنها نگرفتهاند؟
و اصلاً مگر میشود در این روزهای دید و بازدید، در این روزهای
شلوغی و خنده و شادی و میهمانیهای خانوادگی، به کتابهای بیشماری
فکر کرد که فرصتی برای خواندنشان فراهم نشده است؟
نویسنده این یادداشت، سالها است که از دست این شلوغیها فرار میکند
و درست در همین روزهایی که آدمها شلوغی و خنده و شادی را ترجیح
میدهند، مینشیند به تماشای کتابهایی که کمکم دارند به سقف میرسند
و از بین کتابها، آنهایی را انتخاب میکند که بهتر است
با خیالی آسوده سراغشان رفت و البته که بین این کتابها،
همهجور چیزی را میشود پیدا کرد.
مثلاً میشود <قدرت اسطوره> را خواند؛ گفتوگوی خواندنی
<جوزف کمبل> را درباره <اسطورهها> و نقش <اسطورهها>
در زندگی روزمره ما، که ترجمه فارسیاش کار <عباس مخبر> است
و <نشر مرکز> آن را منتشر کرده.
نویسنده این یادداشت هم میداند که <اسطوره> را در اینسالها به چیزی
<دانشگاه>ی تبدیل کردهاند و کتابهای پرورق و پرارجاعی که فقط
به کار دانشجویان میآید، عملاً، خوانندههای علاقهمند را هم فراری میدهد.
اما خوبی <قدرت اسطوره> این است که <اسطوره> را از آن قالب خشک
و رسمی <دانشگاه>یاش بیرون میآورد و نقش آن را در زندگی
بررسی میکند. فرقی نمیکند که اهل کدام کشوریم و با چه فرهنگی
بزرگ شدهایم؛ مهم این است که باید با یکسری <اسطوره> آشنا شویم
و بفهمیم <اسطوره>ها، اساساً، چرا پدید آمدهاند و ما چگونه میتوانی
م از این گنجینه بیکران انسانی بهره ببریم و راهی پیدا کنیم برای سردرآوردن
از علائم و نشانههایی که دانستنشان، تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند.
هنوز هم خیلیها فکر میکنند <اسطوره> به کار همه آدمها نمیآید و فقط آنها
که اهل دانشگاه و ورق زدن کتابهای تاریخ هستند باید <اسطوره>ها
را بشناسند و البته که همه اینها، تقصیر همین استادان محترمیست
که دوست ندارند <اسطوره> را به چیزی <عمومی> و در دسترس
بدل کنند و دوست ندارند همه آدمها بدانند که با دیدن یک <نشانه>
، یک <بز بالدار> یا هر چیز دیگری، باید به یاد چه چیزی بیفتند
و مفهوم این <نشانه> را درک کنند. اما کسانی مثل <جوزف کمبل>
هم هستند [درواقع بودند، چون کمبل سالهاست که مرده] که فکر میکنند
هر آدمی باید از <اسطوره>ها سر در بیاورد و <اسطوره>ها را نباید
در کتابهای پرورق و پرارجاع دانشگاهی حبس کرد و اگر میخواهید
بدانید که تلاشهای این اسطورهشناس سرشناس به بار نشسته است یا نه،
کافی است این را بدانید که <جورج لوکاس>، مجموعه فیلمهای <جنگهای
ستارهای>اش را مدیون کتابهای <کمبل> است و خود <کمبل>
هم در این گفتوگوی خواندنی، درباره ویژگیهای <اسطوره>ای
<جنگهای ستارهای> حرف میزند و این را هم بدانید که
<برادران واچوفسکی> هم زمانی که سرگرم نوشتن <ماتریکس>
بودند به کتابهای <کمبل> و از جمله <قهرمان هزارچهره>اش
مراجعه میکردند و اگر این کتاب را ورق بزنید و سرفصلهایش
را بخوانید، میبینید که چه کتاب راهنمای درجه یکی است
برای فیلمنامهنویسی به شیوه هالیوودیاش. نویسنده این یادداشت
هم قبول دارد که پیشنهاد کتابی مثل <قدرت اسطوره>
برای تعطیلات عید، کمی غریب بهنظر میرسد؛ اما باور کنید که هر آدمی،
هر خوانندهای، وقتی این کتاب معرکه و شیرین را دست بگیرد،
از خواندنش سیر نمیشود.
<قدرت اسطوره>، بهترین کتابی است که میشود به همه آدمهایی
پیشنهاد کرد که میخواهند معنای <اسطوره> را بفهمند
و حوصله آن کتابهای پرورق و پرارجاع را هم ندارند.
<قدرت اسطوره> را که خواندید، بروید سروقت
<قهرمان هزارچهره> و مطمئن باشید که این دو کتاب،
مسیر زندگیتان را تغییر میدهند، اگر بخواهید...
انتهای خبر // روزنا - وب سایت اطلاع رسانی اعتماد ملی//www.roozna.com
سلام مهربون :
دانستن ... تامل کردن و لحظه ای از همه دغدغه های پیرامونی فارغ شدن ...لذتی است شیرین و پی بردن و درک این لحظه شیرینی مضاعف ... شاید نکاتی را شنیده باشیم ... اما خواندن مجدد نکات ...یاد آور وعده هایی است که هر از چند گاه در خلوت تنهایی به خود داده ایم ... پس با «فکر نو » باشید تا همیشه ... شاد باش و شاد زی..........دوستارهمیشگی شما خودم