همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

ما ایرانیان و علل آن (۲)موضوع:فرهنگی و اجتماعی

ما ایرانیان و علل آن (۲)موضوع:فرهنگی و اجتماعی
 
 
منبع:
 
جابجایی هوشمندانه اما مخرب دو کلمه "احترام" و"ترس" باعث گردیده است که ما حتی آنجا که ترس از مال و جان و ناموس خویش نیز نداریم فقط و فقط در راستای ابراز احترام به یکدیگر دروغ بگوییم.
5- وقتی دروغ فراوان گفتیم و شنیدیم اعتماد از میان ما رخت بر می بندد که به قول سعدی "دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود نشان بماند.
یکى را که عادت بود راستى‏ خطایى رود در گذارند ازو
وگر نامور شد به قول دروغ‏ دگر راست باور ندارند ازو"
این عدم اعتماد ما را مجبور می کند که برای باوراندن حرفهایمان به یکدیگر به مبالغه روی آوریم و به اصطلاح از کاه کوه بسازیم و در بسیاری از اوقات قسم پشتوانه آن کنیم قسم هایی چون به جدم، به روح پدرم، به مرگ مادرم، به دوازده امام و چهارده معصوم و و و.....

با نگاهی به زندگی هر روزه خودمان می توانیم دریابیم که بیشتر مکالمات روزمره ما به مبالغه آمیخته است. اصطلاحاتی چون "به مرگ بگیر تا به تب راضی شود" و یا "از کاه کوه ساختن" و "یک کلاغ و چهل کلاغ" همه به نوعی به ویژگی مبالغه کردن در میان ما اشاره دارند. خصوصیتی که تقریبا بر تمامی وجوه زندگى ما از دوستى و مهر تا خشم و نفرتمان سایه خویش را افکنده است. مبالغه در ابراز محبت در جملاتى چون "فدایت شوم، قربانت بروم، قدم بر روی چشم ما بگذارید و ..."، خود را نشان می دهد در حالیکه می دانیم کمتر کسی براستی حاضر است جان خویش را فدای دیگری نماید. مبالغه در اظهار کوچکی در کلماتی چون: "نوکرم، چاکرم و خاک پایم" خود را نشان می دهد و مبالغه در نفرت را در عباراتى چون "چشم دیدنت را ندارم، بروى و برنگردى، خفه شوی، به زمین گرم بخوری و بمیری" می توان مشاهده نمود، در حالیکه کمتر کسی حاضر به مرگ شخصی است که از او کدورتی به دل دارد. مبالغه در تهدیداتمان نسبت به فرزندانمان با عباراتى چون "اگر چنین کنى مى‏کشمت" و یا "اگر پدرت بفهمد مى‏کشدت" خود را می نمایاند. و مبالغه در واکنشهامان به حوادث بسیار جزئی مانند ریختن کمی آب بر روی فرش یا شکستن یک گلدان سفالی در گفتن "خدا مرگم بدهد" تجلی می کند. و بالاخره عبارت "صدبار گفتم" را نیز زمانى استفاده مى‏کنیم که حرفى را بیش از یک یا دو بار به کسى زده‏ایم.

ما آنچنان به گفتن و شنیدن این مبالغه گوئی ها عادت کرده ایم که تا حرفها، خواسته ها و حوادث را چند ده یا چند صد برابر نکنیم اموراتمان نمی گذرد. بعنوان مثال اگر سرمان درد می کند و می خواهیم در خانه کمی سکوت برقرار باشد، باید اطرافیان را متقاعد نماییم که مغزمان از شدت درد در حال متلاشی شدن است وگرنه کسی به حرف ما توجهی نمی کند.
هر چند این ویژگیهای اخلاقی ممکنست کم اهمیت به نظر برسند اما با نگاهی به تاریخ می توان دید که همین خصوصیات و عادا گاه ملتهایی را به سوی جنگ و نابودی سوق داده است.

6- وقتی‌ انسان‌ مجبور شد یا در مقابل گفتار و رفتار غیر عادلانه دیگران سکوت اختیار کند و یا در جهت تنازع بقای خویش و یا در جهت احترام گذاشتن به دیگران دروغ بگوید یعنی به تملق و تعریف بیهوده از آنان مشغول شود، نارضایتی و کینه در دل او بوجود می آید. این نارضایتی ها ذره ذره جمع و به انبار باروتی تبدیل می شود که اگر تخلیه نشود روان فرد را پریشان می کند و تخلیه آن نیز از طریق تهمت زدن، ترور شخصیت، وارد آوردن لطمات مالی یا در شرایط‌ حاد حذف‌ فیزیکی خود را نشان می دهد.

6- از طرف دیگر هنگامی که صراحت و صداقت جایی برای بروز نیافت، رفتارهای‌ خاص‌، سخنان‌ دو پهلو و "به‌ در بگو تا دیوار بشنود" و استفاده از ایما و اشاره‌ یا طعنه‌ و کنایه‌ معمول می گردد.

7- با رواج این اعمال، شک و توهم در میان افراد بوجود می آید، بدین معنی که مردم در رفتارها و گفتارهای یکدیگر به‌دنبال‌ معانی‌خاص‌ خواهند گشت و هرعمل‌ یا گفته‌ای ‌را تفسیر کرده‌ و به‌ خود خواهند گرفت. این پدیده نه تنها باعث می گردد که مقدار زیادی از توانائی های فکری خویش را در راه کشف مقصود و نظر دیگران بکار گیریم، بلکه بایستی بشدت مواظب‌ گفته‌ها و رفتارهای‌ خویش‌ باشیم‌ که‌ مبادا توسط دیگران تعبیر سوء شده و به آنان بر بخورد.

پدیده های بظاهر کم اهمیت اما رایجی که وقت و انرژی بسیاری را از فرد فرد ما تلف می کند و آرامش و سلامت روان ما را مختل می سازد.
حساسیت زیادی که دربین ما نسبت به نحوه و چگونگی این گفتارها و رفتارها وجود دارد، از همین امر نشات می گیرد. در زندگی خویش کم شاهد رنجش و کدروتهائی نبوده ایم که به دلیل گرم نبودن سلام، سرد بودن خداحافظی، بلند نشدن در موقع ورود و اظهار ارادت نکردن، عدم ذکر عناوین دکتر و مهندس و .... در بین ما بوجود نیامده باشد بدلیل اینکه آنها را بی احترامی به خود تلقی کرده ایم واین در حالی است که:
در جوامع پیشرفته ، احترام نه از طریق دولا و راست شدن، قربان و صدقه رفتن، تعریف و تمجیدهای افراطی، موافقت های تام و تمام با عقاید، دست بوسیدن، عالی جناب و مهندس و دکتر خطاب کردن، اظهار ارادت و خاکساری های ظاهری، و ده ها رفتار و گفتار دیگر، بلکه با تحقیر نکردن یکدیگر به خاطر جنس و سن و لهجه و شغل، دخالت نکردن در کار و زندگی هم، قضاوت نکردن و برچسب نزدن بر یکدیگر و در یک جمله آزار نرساندن به یکدیگر خود را نشان می دهد و این همان است که حافظ شیراز به زیبایی و سادگی هر چه تمامتر در این بیت گنجانیده است:
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست.....دوستان گرامى

ادامه مطلب را در شماره بعدى بخوانید زیرا که قصد خسته کردن خواننده را در سر نمى پرورانم....به امید دیدارى دوباره و روز تان خوش
نوشته شده در دوشنبه 23 اردیبهشت 1387 - 10:43:51 ارسال از داریوش حاجبی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد