همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همان بهتر.....

 


چه میگفتی ...چه میگفتی
: «!!!!خداوندا : اگر من جای تو» بودم....
که شکر او.....بصدها باره شکر او
که درما قدرتِ نقش خدائی نیست
چوانسان «لایق» نقش خدائی نیست

که خود می بازد وحتی جهانی را
!!
همان بهتر... همان بهترکه
«او» ,
خود جای خود باشد
که دل ,درعرصه ی دنیا
توان دیدن ظلم وستم ها را
نخواهد داشت
توان دادن حتی جوابی چند
به ظلم این بشر درعرصه ی دنیا
خدا درجای خود
قادر به قدرتهاست
ولی قدرت بدست آدمی
نابودی امروزو یا فرداست
« خود او« داند
خوداوهم میتواند
این خدائی را
!!!
خوداو هم نیز میداند
که دنیا, درچه ظلمی درسیاهی هاست
وانسان مانده درنام حقارتهاست
واو خود نیز میداند چه روزی در کدامین برزخی
آخر
بسوزد سینه ی آنکس...
که در مهد تمدن
...گوئیا آوای وحشی بود
سرای بودن مغز ودل
ودید درون او
به جنگلهای فکرش مانده در غار تهی مغزی
....
همان بهتر که او خود جای خود باشد
که در صبر وشکیبائی که درعزم وتوانائی
چو انسا ن نیست
زبون وکوچک وخوار جهانی پست
که در آن هرکسی هم,
وحشت فردای خود دارد
دریغا کس نمیداند
که امروز جهان
گر ,دیده را, بگشود
براو, روز تولد بود
وفردا و دگر فردا
کجا داند کجا خواهد شدن
در دست این دنیا
میان قبر تاریکی
ویا دربستر رویا
ویا درقله ی آمال بودن ها
همان بهتر که او
خود جای خود باشد
که انسان درمقام ساده ی انسان
ندارد خوی انسانی
!!!
بروی این زمین
درقلب خواری های انسانی
فراوان شد دگر
تقلید شکل آدمیت ها
ولی درخوی حیوانی
....
همان بهتر که او خود جای خود باشد
چو دراومسلک بودن
به ننگی در فریب
وُ صد تظاهر نیست
صد اقت دروجود او
چو تعبیر تنفر زشت و بد سیرت
درون پیکر زیبای آدم نیست
همان بهتر که او خود جای خود باشد
و درنقش خداوندی

یگانه مظهر قدرت یگانه مظهر رحمت

به نام خالق یکتا
خدای عالم وِ این« آدم!» ودنیا
هم او, تنها تواند درجهان نقش خدائی را
23/ بهمن 1388
فرزانه شیدا


●بپای عاشقی ها مینویسم

  

 

 

 

 

 

بپای عاشقی ها مینویسم


بپای عاشقی ها مینویسم

هر آن اشکی که در پای تو ریزم

تورفتی قلب من جا مانده اینجا

ولی تنها توئی عشق عزیزم

پس ازتو دل نمیگیرد قراری

ندارم بعد تو من روزگاری

تو رفتی و زمستان جدائی

ترک داده دلم در بیصدائی

زاین سرمای تلخ بیقراری

نمی آید دگر برما بهاری

اگر حتی دگر با من نمانی!

نگیرم دل زتو درزندگانی

وگر از تو نگیرم هم نشانی

درون سینه ی من جاودانی

بپای عاشقی ها مینویسم

هر آن اشکی که در پای تو ریزم

هر آن اشکی که در پای تو ریزم.

ســروده فـــرزانه شـــیدا(ف. شــیدا)
اول اردیبهشت ۱۳۸۷/۱۵ آپریل ۲۰۰۸

  

باد - سروده ی فرزانه شیدا

 

سر بردیوار هزار احساس به بن بست رسیده
سر بر شیشه ی پنجره ی تنهائی
سر بر بالین میزی سخت
دفتر ی سفید....
خاموش مانده ام...
 در زار زار اشک
دلگرفته از تمامی آنچه ،
نامش زندگیست!
...

 بیهوده گی را
در واژه واژه ی( انسانیت )
باور کرده ام.
سوختن را  در الفبای (دوستی)
مردن را در نام (وفا)
گریستن را در نشستن
پای قبر احساس سرخورده
باور را در ناباوری
وای ....چه می بینم امروز
که روحم در تلاطم هزار سنگ
هزار درد
ذره هایش نیز ناپیداست..
وجودم ، محو شده در حکایت ِ( بودن)
وتنها گوئی باد
دست یاری میدهد:

بیا برویم.....

فرزانه شیدا
تاریخ اشک = امروز .الان 

شعر بی تصویر شعر کم ارتفاعی است(یدالله رویایی)

 

شعر بی تصویر شعر کم ارتفاعی است(یدالله رویایی) 

 

   

(آقای یدالله رویایی)

نوشته شده در 4/9/1388 - 19:50 توسط :آقای برزگر در موضوع آموزش (شعرنو)


این نوشته گفت وگویی است با یدالله رویایی که در جلسه ی شعر ی از او پرسیده می شود و در آن به ویژگی های شعر حجم و نقش تصویر در شعر سخن به میان آمده است
امید وارم در ارتقاء سطح کیفی اشعار برای دوستان عزیز کوچه مفید باشد


_لطفا بگویید که حجم گرایی یعنی چنگ زدن به شعر تصویری و روایتی یا حجم گرایی چیز دیگری است؟

رویایی:در باره تصویر چنان است که شما دریافته اید، یعنی شعر حجم شعری تصویری است، اما حکم روایت را نمی توان درباره آن به صورت دربست پذی رفت.
اگر تصویر را برابر خیال بدانیم این مایه اصلی هر جلوه ای از هنر است.ما هر حرکتی را از طریق تصویر می نگریم ، از ساختن پشت جلدیک کتاب گرفتهتا ساختمان های عظیم و آسمان سا وشعر های نیما هم تصویر دارند ، تصویر جزء ذات هنر است، شعر اگر تصویر نداشته باشد شعر نیست ، اندرز است و موعظه ، آنچه را ما امروز تصویر تام می دهیم، در گذشته خیال نامیده می شد. حافظ می گوید:
خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم
شعر بی تصویر شعر کم ارتفاعی است ، بلند پروازی ندارد ، دست یافتنی است و رام وآرام.شعر باید مشغله ی ماورا ءالطبیعه داشته باشد و از آن سرچشمه ها آب بخورد ، وزن وقافیه "رکن" بنیادی شعر نتواند بود ، اما تصویر را نمی توان از شعر کع جزو وجودش است دور کرد.شعر بی تصویر همانا نظم است ، سعدی ناظم خوبی است ، اما حافظ با شعر های نابتصویری خود شاعر است.
وقتی سعدی علیه الرحمه می گوید: "هر که را زور در بازو زر در ترازو"، این بیانی شاعرانه نیست قلمرو فرزانگی و جهان گردیگویندهرا می نمایاندو بس ، فاقد تصویرو خیال است.
در پشت هر واقعیتیخیالی نهفته است ، شاعر باید به آن برسد ، و از خصوصیتشعر حجم یکی تصویر گرایی بیشتر آن است.شعر های فروغ و سهراب سپهری سرشار است از تصویر.

_اگر امکان دارد مثال هایی از حجم گرایی و تصویر پردازی بزنید.

رویایی:آنچنانچه گفتیم تصویر گرایی را نمی توان از شعر حجم گرفت ، پایه های استوار شعر حجم را تصویر می سازد ، خیال رکن اساسی است ، گاهی به ماوراءالطبیعه واقعیت با یک عبور بعدی می رسیم ، برای مثال: نخستین کسی که چشمان معشوق را سیاه گفت کمترین تصویری را ارائه داد و آن دیگری که گفت:
چشمت به شب می ماند ، اندکی بیشتر و آنگاه که شاعر دیگری آمد و گفت:
"در پنهان چشم تو شب می گذرد" این تصویری کامل و ناب است.
پسما خیال را هم می بینیم که در مورد مفاهیم تکامل می یابد. این بیان هم از تصویری سرشار برخوردار است که :
در انتهای نگاه تو شب ایستاده است.

_تفاوت تصویر گرایی در شعر حجم با دیگر شعر ها در چیست؟

رویایی:
آنگونه که گفتم اگرما به ادبیات دری در گذشته چشم بدوزیم و گذاری از لابلای دیوان ها بکنیمبه این نتیجه می رسیم که آن شعرهایی راز جاودانگی و دیرپایی یافته اندکه از تصویر بهترین استفاده ها را کرده اند.مثلا همین حافظ را در نظر بیاوریم ، البته از مسا له ی فضا رو فرم وزبان هم نمی توان در شعر گذشت ، اینهادر گذشت خود دارای اهمیتی شایانند. شاعر نباید از راه های هموار و آسان گذر عبور کند ، راو باید از فراز ها و نشیب ها بگذرد ، کلمات وحشی و سرکش را شاعرانه کند و رام ، آنگونه که از ابزار گذشتگان نمی توانیم استفاده امروزی کنیم از کلمات صاف و تراش خورده و دست آموخته ی دیگران هم نباید در شعر استفاده برد ، شاعر باید از کلمات خشن استفاده هنری کند ، به زبان یاری و توانایی برساند ، شاعر حجم سرا این قصد را دارد که در کوتاه ترین راه بزرگترین حرف را بزند.

_تکاملی که شاعران در زبان ایجاد مینمایند کدام است؟

رویایی : برای شاعر کلمات زنده اند. جان دارند و مانند انسان نفس می کشند ، آنگونه که انسان ها مزاج هاو طبیعت های گوناگون دارند ، کلمات هم تربیت های مختلف دارند ، کارشاعر کشف کلمات است ، نزدیکی شاعر با کلمات غیر از نزدیکی افراد غیر شاعر با کلمات است.طرز نزدیکی شاعربا کلما تهمانا سبک است و مکتب او ، شاعر به کلمات شناسنامه می دهد و پروانه ی عبور به مرزهای احساس خویشتن ، هر قدر نزدیکی با کلمات گسترده و اجتماعی باشد نه محدود و خصوصی شعر چهره ای اجتماعی می یابد.

_آنچه مسلم است اینکه شعر امروز بیشتر جنبه ی انفرادی یافته و زبان شاعران امروز پیچیدگی هایی گرفته که شاید این شعر ها را همان دوستان نزدیگ شاعر در ک کنند ، آنهم وقتی که خود شاعر به تفسیر بپردازد، نظر شما چیست؟

رویایی : نه تنها شعر امروز ایران بلکه شعر ملت های دیگر هم زبانی ندارد که عامه از آن چیزی بدانند ، اصولا شعر را نباید برای عوام بگویند و سطح این را تا این حد پایین بیاورند حرف های تکراری هیچ گاه ما را به هیجان و پرسش تحرک وانمی دارد ، مقصود اینکه شاعر باید شعر بیافریند ، اما آنکه میان شاعر و عامه پلی می بندد روشنفکر است ، اینان باید شعر را برای دیگران تفسیر نمایند. حرف ها ی حافظ را هم همگان و مردم عامی نمی دانستند ، این شعر شناسان آن روزگار بودند که تحفه سخن حافظ را دست به دست می بردند . نه مردم عادی.


تیر ماه 1356
منبع:کتاب از سکوی سرخ (مصاحبه های یدالله رویایی)
به اهتمام حبیب الله رویایی
انتشارات مروارید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 ارسالی آقای برزگر (شاعر)

از سایت شعرنو: 

http://www.shereno.com/news2.php?id=7051