گفتگو با آقای یوسفی در حلقه ی میتراییک به قلم سید هابیل موسوی
حلقه میترائیک درگفتگو با رامین یوسفى - سید هابیل موسوىموضوع:ادبی و هنری
حلقه میترائیک درگفتگو با رامین یوسفى - سید هابیل موسوى گفتگو با آقای یوسفی در حلقه ی میتراییک

چگونگی نامگذاری میتراییک؟



--------------------------------------------------------------------------------


این نامگذاری توسط آقای رادمنش صورت گرفت و کس دیگری درآن دخالتی نداشته است. البته من اعتقاد داشتم که نام این جریان می بایست «حلقه ی شوش » باشد.




--------------------------------------------------------------------------------
آقای یوسفی لطفا در مورد تاریخچه و چگونگی شکل گیری میتراییک کمی توضیح دهید؟


--------------------------------------------------------------------------------



ارسال نامه ای به اراک برای آقای سیروس رادمنش جهت بررسی اشعارتنی چند ازدوستان و معرفی وآنالیزنمودن کارهایشان درمطبوعات استان وکشور.ما باید با واقعیات کناربیاییم و سعی نکنیم که بی خودی برای خودمان سابقه سازی کنیم .چیزی که مهم است ساماندهی در هرحرکت است که این ساماندهی هم با آن نامه و با تلاش های آقای رادمنش صورت گرفت و متاسفانه برای مدتی متوقف شد.اما پتانسیل قوی ای که دراین جنبش قرار دارد منجر به حرکت می شود. هنوز قلب شعردرجنوب خاصه خوزستان می تپد.دوستان شاعر پایتخت نشین مان آسیب جدی ای به شعر کشور وارد نمودند دقیقا همان آسیبی که به موسیقی ما وارد شده است و طرف با موهای ریخته برشانه ها وگیتاری بر دوش گویی اول آخرموسیقی است و دارد سابقه ی موسیقی را حمل می کند.





--------------------------------------------------------------------------------


باتوجه به اینکه شما همگی شعرناب را تجربه کرده اید، تأثیرناب را برشعرمیتراییک

چگونه می بینید؟




--------------------------------------------------------------------------------



ماهم شعرناب راتجربه کرده ایم و هم باآن رشدونموکرده ایم.با همه ی انتقادهایی که از شعرناب دارم اما نمی بایست این موضوع رافراموش کردکه ناب برگ زرینی ست درتاریخ ادبیات ایران و خاصه خوزستان. شعرناب توانست شعردهه چهل راکه چون شعر سبک هندی می رفت تا خود را دربند مضمون آفرینی ها و پیچیده گوییها گرفتار سازد نجات دهد وجان تازه ای به کالبد نحیف شعرآن دوران بدمد.گویی شاعران آن دوره همگی منتظرچنین پیشنهادی بودند تا خود را ازقیدوبندها و سایه ی سیطره ی احمدرضا احمدی ها ویداله رویایی ها نجات دهند. هرچنددسته بندیهای آقای رویایی خود جای بحث دارد و این دسته بندیها نمی تواند دسته بندی درستی باشد. شمابه اشعاراردبیلی و دیگرشاعران حجم دقت کنید و بعد اشعار خود رویایی را نظری بیاندازید.مثلاشعرچالنگی باتمامی صلابت واقتدارش فرم این دسته بندی ها را می شکند.ناب پیشنهادی بود تا این نقیصه جبران گردد و بالاخره شعرچالنگی کارخودش راکرد. نه تنها میتراییک بلکه هنوز جوانترها هم از چشمه ی ناب می نوشند. فراموش نکنیم خیلی های ماهنوزدارند «نان ناب» رامی خورند(؟) و هنوزبرای من مایه ی شگفتی ست که چگونه یک شبه «چریک پیرشعر»را تیتر روزنامه هاکردیم و صبح نشده براو شبیخون زده و او را خلع سلاح کردیم و او را تاکنج دنج خانه اش محبوس ساختیم(؟)زهی براین ثابت قدمی(؟). شعرناب ومیتراییک هم ازلحاظ فرم وهم ازلحاظ محتوا دومقوله ی جدای ازهم هستند. شعرناب سعی برآن داردتاعناصرموجود در شعر را به نفع فرم تمام سازد و محتوا را فدای فرم نماید، اما درمیتراییک این موضوع متفاوت است: عناصرشعری سعی برآن دارند تا پوسته ی فرم را شکسته و از همین شکستن ها فرم نوی ارایه دهدوسعی می نماید تاباکمترین آسیب به فرم ومحتوابپردازد. پس به لحاظ فرمیک این دوجریان دوروش کاملا متفاوت با هم دارند. درشعرناب مابا یکنوع اتوبیوگرافی وحدیث نفس روبروهستیم. حدیث نفسی که تنها ازآن یک صدا(مونولوگ)ی خسته به گوش می رسدامادرمیتراییک موضوع متفاوت است وما باآثاری روبروهستیم که چندصدایی ست و این پلی فونیک هم خاص جوامع دموکراتیک است و هم جمهوریخواه. به لحاظ محتوایی شعرناب سعی داردتاباتکیه برسنت ها برغنای شعری خود بیافزایدامادرشعرمیتراییک باشعری روبروییم که نیام کشیده است تا سنت های فرسوده را به مبارزه بطلبد وازسوی با بهره گیری از مدرنیسم به کشف موقعیت های تازه ای درشعردست بزند وبا تلفیق و با تکیه برماضی ومضارع شعری بسرایدکه تاریخ مصرف نداشته باشد ویا حداقل تا درازمدت تأثیرداشته باشد. جغرافی در شعرناب محدوداست وازتاریخ و اسطوره خبری نیست و یا کمرنگ است . نابی ها علی رغم آ نکه سیاسی می باشند درشعراز سیاست گریزانند و این خود سیاستی ست که آتش آن ازگور هنر برای هنربرخاسته است.درمیتراییک جغرافی نامحدود است و اسطوره وتاریخ، فلسفه، دانش های زبانی، طنز، سیاست، جامعه ومردم حضوری پررنگ و انرژیک دارند. فلاش بک های به موقع درمیتراییک یک نوع بازگشت به گذشته وخویشتن است که درشعر معاصرعلی رغم ادعاهایی که ازخودنشان می دهند اتفاق نمی افتد یا کمتر اتفاق می افتد. درناب با بن مایه های یکسان وتک پردازی شده روبروییم اما درمیتراییک با موتیف هایی روبروییم چندپردازی و چند منظوره که ضمن ایده های مشترک هرکس راه خودش را می کوبد و سعی می شود با چند بعدی کردن متن، خواننده را به سمتی سوق دهندکه ازمتن لذت ببرد.





--------------------------------------------------------------------------------


با توجه به اینکه شما مدعی بکارگیری اسطوره و تاریخ درشعر هستید لطفن وجوه

افتراق و اشتراک میتراییک دربکارگیری اسطوره وتاریخ درشعر ناب را بیان کنید؟




--------------------------------------------------------------------------------



جناب هابیل خان نمی دانم چه اصرار داریدتا میتراییک و ناب را درکنارهم قرار می دهید. آقای رادمنش شاعرنابی بود که به معرفی ما پرداخت و نگاه ناب و میتراییک به جهان پیرامون خود کاملا متفاوت است واین راخود اشعارفریادمی زنند،همین وبس. امادرخصوص اشتراک وافتراق دربکارگیری اسطوره وتاریخ باید خدمتتان عرض کنم که نه تنها با ناب بلکه با دیگر حرکت های قبل ازناب هم سروده های میتراییکی متفاوت جلوه می کند وبانگاه تازه خود اصرارداردتا مانوع نگاهمان را به اطراف تغییردهیم. اگرازناب منظورتان همان پنج تن آل ناب می باشد ونه شاعران پس ازآنها باید صراحتا"بگویم که نابی ها و حتا پیروانشان سعی درمنظوم ساختن اسطوره ها دارند وتاریخ درشعرشان جایگاهی ندارد اما درمیتراییک هم تاریخ هم اسطوره با حفظ موقعیت قبلی خود درموقعیتی تازه قرار می گیرد ودرهمین موقعیت تازه است که خواننده راصید می کند و سعی می شود تا متن برجسته گردد. بامنظوم ساختن تاریخ نمی توان شعرمیتراییک گفت چیزی که متأسفانه امروز درحلقه میتراییک شاهد هستیم و دوستان به نظمی نظامی وار و فردوسی وار تن درداده اندکه آثارشان با وزیدن نسیمی گزند می بیند. شعرمعاصرایران به سمت و سوی مثله شدن پیش می رود و میتراییک نهیبی ست که می خواهد مانع از این کار شود و می شود. بازگشت به حافظه تاریخی و کاربرد صحیح اسطوره ها درشعر از ویژگی های شعرمیتراییکی می باشد. چیزی که درشعر معاصرایران کم اتفاق افتاده است و شاعران معاصر با آن بیگانه اند. شعرامروز با توجه به شرایطش ازاسطوره وتاریخ و طنز رنج می برد ماآمده ایم تا این نقیصه رابرطرف سازیم. از قصه بردارکردن حسنک وزیر وکشتن حلاج و بایزیدگرفته تا درامواج سند دکترحمیدی، منظومه آرش سیاوش کسرایی، جخ امروز، از زخم قلب آبائی، وارتان و چندین شعر شاملو، دوباره می سازمت وطن بانوبهبهانی،گرفته تا شعرهای پرندگان قفقازی(علیمرادموری)،اصفهان(علی یاری)، درخیابان(فرامرزسدهی)و چند شعرازدکترخواجات و چند شعردیگر ازدوستان جنوبی همگی میتراییکی می باشندکه باکاربرد به موقع و بزنگاه ازتاریخ و اسطوره چنان لذتی درمتن ایجاد نموده اند که خواننده دوست ندارد این شعرهاپایان یابند. بنابراین میتراییک سعی دارد تاکاربرد اسطوره وتاریخ، فلسفه، دانش های زبانی وطنز....را د رشعرمعاصرانتقال دهد همان چیزی که شعر امروز از نبودش نحیف شده است.





--------------------------------------------------------------------------------


آقای یوسفی یعنی با استفاده ازاین عناصرمشکل شعرامروزحل می شود؟





--------------------------------------------------------------------------------


دوست عزیز این قصه سر دراز دارد و این فقط یک روی سکه است.آن روی سکه خودشاعراست که چگونه بتواند ازاین ظرفیت ها به نفع شعر بهره برد. جوهره ی شعری اگرنباشد با داشتن تمامی دانش های شعری هم نمی توان اتل متل توتوله را سرود. اما اگر شاعری دارای جوهر باشد بدون بهره گیری ازعناصراسطوره وتاریخ ودیگرمولفه های میتراییکی چنان شعری می سرایدکه مدعیان را برجایشان میخکوب می کند:میراث گریه آه/درقوم من/سینه به سینه بود. این شعرهم اسطوره است هم تاریخ هم طنز و هم چندین جلدکتاب ازیونان وایران وروم. ما اعتقاد داریم درصورت داشتن جوهره ی شعری با استفاده ازاین عناصرمی توان به سرودن های زیبایی دست یافت واین ضرورت شعرامروز است .و شاید روزی بیاید که ما ازاین مولفه ها گریزان گردیم. باتوجه به شرایط اکنون، جامعه عطش تاریخی دارد و با زبان شعرمی توان مردم را به خودباوری رساند. همچون دوران مشروطه که شعرتا لایه های کوچه وبازار رسوخ می کند و با تمام کاستی هایش به یک رسانه ی قوی مبدل می گرددکه هنوزتأثیرمشروطه را درشعر شاهد هستیم.




--------------------------------------------------------------------------------




مولفه های میتراییک را برایمان شرح دهید و بفرمایید کاربرد زیاد اسطوره دریک شعرشما را به ورطه ی تصنع و نظم نمی کشاند؟



--------------------------------------------------------------------------------


میتراییک مولفه های بسیاری دارد اما ازمیان بسیاران به چندتایی ازآنها اشاره می کنم:



۱- بهره گیری ازدانش انفورماتیک وادبیات آن. مثلا بهره گیری ازفونت های مختلف این امکان را به خواننده می دهد که علاوه برالتذاذ بصری او را به واقعه های تاریخی ارجاع دهد. درمنظومه تخت جمشید شعر با فونت و خط فارسی آغازمی گردد و به دعای تحویل سال که می رسید بلافاصله خط عربی می شودآنهم ازنوع کوفی که بدوی می نماید. قرارگرفتن این دوخط به جنگ ایران واعراب و استثمارفرهنگی وتأثیردوفرهنگ بریکدیگراشاره دارد و این یکی از ویژگیهای شعرمیتراییک می باشدکه به خواننده این امکان رامی دهدکه با استفاده ازفونت های مختلف به واقعه های تاریخی رجوع داده شود وبا شعری روبروگردد ذوالسانین ویا چندزبانی.

۲ـ بهره گیری ازعلایم نگارشی: با استفاده از علائم نگارشی شما می توانید ناگفته های بسیاری را بگویید مثلا اگر ابتدا و انتهای شعر را نقطه چین قراردهیم به خواننده با زبان شعرمی گوییم که حرف های بسیاری درابتدا وانتهای این متن بوده وبه نوعی ترس واضطراب ناشی از سانسور را به او انتقال می دهیم. اگرعلایم نگارشی در شعر به موقع بکاربرده شوند تصاویر زیبایی راخلق می کنند و این تا به امروز درشعرمعاصربصورت کمرنگ بکارگرفته شده است و اصلا خیلی از شعرهای بزرگان ما مشکل نگارشی و علائمی دارند.

3ـ دانش های زبانی: مامعتقد به دانش های زبانی هستیم نه بازی های زبانی همین جا باید خدمتتان عرض نمایم که تاریخ ادبیات ایران شاعری با نام رضابراهنی را درخاطرندارم اماتئوری پردازی بااین نام را می شناسد. دربازیهای زبانی شاعر با تکرار یک حرف مثلا دو یا چندکلمه چه کمکی می تواند به متن انجام دهد درصورتیکه میتراییک آمده است تا این اشکالات را درشعربرطرف سازد وبا استفاده ازدانشهای زبانی به فریاد متن برسد وجغرافیای شعر راگسترش دهد تا با این توسیع معنایی خواننده با دست پراز متن بیرون بیاید. بازی با واج ها می تواند به متن کمک کند و یا کارهایی اینچنین زیبا از شاعرانی چون مولانا؟:پشت خمی همچو لام تنگ دلی همچو میم(ل – م) .

4ـ گسترش دادن جغرافیای شعربا استفاده ازتقابل دو یا چند متن: شمابا این کارمی توانید متونی که دربایگانی پرگردوغبار تاریخ وجوددارند درآورده و درمتن شعرقراردهید مثلا شما میتوانید قسمتی ازفرمان مشروطیت را در شعر بکار برید و متنرا آگراندیسمان کنید این کار سبب می شودکه هم دو لحن متفاوت هم دو موسیقی متفاوت هم دو متن یکی کهنه و یکی نو را در مقابل هم قرارداده تا خواننده با رجوع به حافظه ی تاریخی خودبه آن آگاهی و شعورکه در شعریت شعر موجود است دست یابد و متن حاضر با استفاده از این کار پربارتر گردد و متن از تک روایتی به چند روایتی مبدل گردد.

5ـ طنز: درشعرمعاصرطنز چه یونالی چه هوراسی بسیار کمرنگ درشعربکاررفته است ((فروید)) معتقد است طنز, اجتماعی ترین فعالیت روانی است. میتراییک آمده است با بهره گیری ازاین اجتماعی ترین فعالیت روانی طنز را در شعر جزمؤلفه های ثابت شعرقرار دهد.

6ـ مدد جستن از اسطوره و تاریخ : ما با استفاده از این مؤلفه اسطوره وشخصیت ها وموقعیت های تاریخی را درموقعیت تازه ای قرار میدهیم با این کار اسطوره و تاریخ علاوه بر سابقه ی گذشته ی خود هویت و شکل تازه ای بدست می آورد هنگامی که هگل در فلسفه تمام هستی را یک تاریخ جاری می بیند(( مارکس)) از اقتصاد و سیاست برداشت تاریخی دارد و((اگزیستانسیا لیسم)) از انسان تاریخی سخن به میان می آورد ما نیز در شعر یک برداشت تاریخی و اسطوره ای داریم واین لازمه ی شعر معاصراست اسطوره در شعر معاصر حالت ایستا داشته اما در شعر میتراییک این نقیصه بر طرف شده است و تاریخ و اسطوره اکتیو و پویا می گردد . مولفه های دیگری نیز وجود دارد که دیگر دوستان به آنها اشاره نموده اند و در آینده نیز قسمت های دیگر این مولفه ها در نشریات به چاپ خواهد رسید. اما این که این کاربرد ها آیا ما را به نظم و ورطه ی تصنع می کشاند باید بگویم متاسفانه در آخرین آثاری که از دوستان مطالعه کردم نوعی نظم نظامی وار و فردوسی گونه مشاهده نمودم اما دیگر دوستان خارج از این در شعر احضار نگردد نه تنها کارساز نیست بلکه باعث هلاکت شعر می شود.

7- بهره گیری ازذهنیت وعینیت باهم.

8-کمک به لحن درشعر: درشعرامروز لحن با کلمات یکنوع ناهماهنگی دارنداما درمیتراییک اینچنین نیست و سعی شده است تا متناسب با کلمات لحن اجرا گردد ... .





--------------------------------------------------------------------------------


در خاتمه آقای یوسفی لطفن بفرمایید آیا حلقه ی میترا ییک فراگیر خواهد شد؟یعنی می تواند آثاری ز خود مثل سایر جنبش های شعری بر جا ی بگذارد؟





--------------------------------------------------------------------------------


میتراییک اکنون به حلقه محدودنمی گردد و دیریست که حلقه اش را به کارون سپرده است و بی شک جنبشی فراگیر خواهد شد . شعرهای پرندگان قفقازی- تالاب انزلی«علیمرادموری» اصفهان «علی یاری» ، درخیابان «فرامرز سدهی»، اصفهان «رستم اله مرادی»، شعر کارگری چاپ شده ی سید علی صالحی در نامه، آخرین سروده های هوشنگ چالنگی، تغییر زاویه سیروس رادمنش درشعر با همه ی کاستی هایش، آخرین شعرهای علی پور...که چندتایی از این آثار قبل ازشهریور84 (اعلام موجودیت میتراییک) نیزمی باشند همگی در راستای جنبش میتراییک سروده شده اند. بی شک این نوع سرودن در ادبیات فارسی تثبیت خواهد شد. میتراییک آمده است تا به انحصاردر شعرخاتمه دهد و بساط کارگاه وکارخانه ی تیتیش مامانی های مرکزنشین را برچیند و بگویدکه با کارگاه رفتن شعررانمی توان بدست آورد. شعرمعشوقی می خواهد رنج کشیده .و میتراییک حاصل رنج امروز است.

 برگرفته از سایت شعر نو:
 
 
به قلم سید هابیل موسوی
 
نوشته شده در یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 - 22:24:20