ازشعرهای منثور رنه شار -نقد اقای سید محمد آتشی
 
به قلم آقای سید محمد آتشی
 
 
 
 

داشتم یکی ازشعرهای منثوررنه شاررامی خواندم که به آلبرکاموا

 

تقدیم شده است .این شعرمنثورمربوط به ورقپاره های هیپنوز است

 

 که طی سالهای 1943-1944سروده شده اند.هیپنوزدرافسانه های یونانی

 

 نام خدای خواب است،این ورقپاره هادرطول جنگ دوم سروده شده

 

وبه گمانم تعدادآنها237یا238قطعه بوده است که شاعر

 

 بعداتعدادی ازآنهاراازبین برده است

 

.دراین شعرها ازهمه چیز صحبت شده است:

 

عشق ،ازادی،آینده،خشم ودوستی و...   

 

 اصل وترجمه یکی از این شعرها رامی آورم،باتوضیحی درپایان.

 

Le poete ne peut pas longtemps demeurer dans la stratosphere du verb.Il doit se lover dans de nouvelles larms et pousser plus avant dans son ordre.

 

شاعرنمی تواند زمان زیادی درفضای زلال کلمات بماند.

 

بایددراشکهای تازه اش به دور خود چنبره بزندودرمیان نزدیکان خود

 

 راهش را به جلو ادامه دهد.

 

منظور شاراین است که شاعر برای به وجود آوردن شعرتازه تنها

 

 نبایدبه واژه هااکتفا کند!بلکه بایدفضای عاشقانه ی تازه ای ازدوستی

 

ومحبت برای خود بسازد تابتواند راه مشخص خود رابه افراد نزدیک

 

 پیرامونش نشان دهد بلکه ادامه این راه روشن موجه نمایش داده شود.

 

رفتاری آرام وخزنده وروبه جلو چون حرکت مار!

 

http://amyna.blogfa.com

 

http://www.amyna.blogfa.com/