ملموس نامه ! شعری طنز از ناهید نوری |
ملموس نامه !
می خواهم امشب اندکی محسوس باشم
پا داد اگر حتی شدیدا" لوس باشم
تا کی خودم را لای این چادر بپیچم ؟ تا کی میان ِ چادرم محبوس باشم ؟ عیبی مگر دارد اگر امروز اینجام ، فردا ، نه حتی زودتر ، چالوس باشم ؟ من مادرم ترک است ، بابایم عراقی اما دلم می خواست اصلا" روس باشم تاوان زیبایی اگر پاهای زشت است ، بگذار زیبا باشم و طاووس باشم در اینکه گل هستم کسی شکی ندارد محض تنوع خواستم کاکتوس باشم ! بز نیستم ، خر هم نمی خواهم بمانم ! در عشق باید عینهو ققنوس باشم من بیست و اندی سال صغری بوده اسمم یک سال هم بگذار تا "ژینوس" باشم ! یک قطره ام در رودخانه کاش می شد ، یک قطره در دریا، نه ، اقیانوس باشم زنگ صدایم عینهو بوق دوچرخه ست هر روز تمرین می کنم ، ناقوس باشم گاهی دلم می خواهد اصلا" مرد باشم در چشم ِ زنها عین اختاپوس باشم تنها حدود سی دقیقه عاشق ِ تو بعدا" برایت عینهو کابوس باشم ! از بچگی خیلی دلم می خواست روزی ، همسر ، نشد ، همکار جالینوس باشم ! این لیست را تکمیل کردم تا بگویم ، باید به هر نحوی شده ، ملموس باشم یارب به امید تو وزنم را شکستم ! کی می رسد روزی که من عروس باشم !
نوشته شده توسط ناهید نوری از وبلاگ اتیکت
منبع اولیه تازه های ادبی
|