او اینگونه نبود
نه ...
قصه گوی هزاربارهء
....تسلیم های بی نصیب
تسلیم ختم رفتن
ودر بیراهه ها....در پی هیچ گشتنی
!!
در آینه خود نگریستن....در
خود باختن خویش در لحظه های سرگردان
در گویائیه
:
،،باشد ...همین است که هست،،
!!!
نه... او این نبود که میدانست ..
اینگونه نباید بود...
او میدانست
از بیراهه ها رفتن نیز
باز ...میشد به راهی رسید
اگربه چنگال مسخ کننده ناامیدی...
تن نمی بخشید
واو اینگونه نبود...
...نه او اینگونه نبود
!!!
!!!
تسلیم ... در چشمانِ
همیشه در جستجوی او...
مفهوم گنگ گم شدن بود
در جنگل مخوف تاریکی
اما او اینگونه نبود
!!!
خصم غمباره زندگی...
گاه به بیراهه اش میکشید
او اما .... تسلیم نمیشناخت
تا باور کند ،، همین را که هست
،،!!!
او نمیخواست همین همین باشد
نه از آنرو...که از لج زندگی
...درپی جوابی باشد..نه....
او در غرور همیشگیه ... من باید ها
تسلیم را به خنده وامیداشت
وباید های درون او...
فرصتش نمی بخشید تا
آرا م گیرد در پناه سایه های راحتی
!!!
او اینگونه نبود
!!!
حتی در فصل گاه بگاه نشستن ها نیز
قلم را برقص اندیشه هائی وامیداشت
که نمیخواستند آرام بگیرند
در میانه روحی که ...
تسلیم را برابر مرگ
برادر خود باختگی میدانست
!!!
ومیرفت حتی در نشسته بودن ها
...!!!
وجستجو داشت...
حتی در بیقراری پاهائی که گاه
می بایست آرام میگرفت...
یا در نگاهی که میبایست
چندی نیز به خواب تن میداد
واو اینگونه نبود
!!!
آرامش وخواب نه آنکه حق او نباشد ...
در وقت او نمی گنجید...
آخر حتی در شب نیز ...بسیار بود
آنچه می بایست جستجو میکرد
!!!
واو نه یک ستاره ثابت در آسمان...
نه ماه ..و نه خورشید او
که یا برجای بماند یا دور خویش
ودیگری بگردد
او خیلی کوچکتر از اینها ...
اوتنها یک ... پرنده مهاجر بود
حتی فصل کوچ نمیشناخت
برای او رفتن معنائی
جز رفتن نداشت
وماندن کلامی
جز ایستادن وثابت شدن نمیگفت
او بیهوده گی نشستن
بر نیمکت پارک راهم
آنگونه رنگ میبخشید..
.که پیرامونش
پر میشد از سخنوران نااشنا
وخود اشنایش میشد ...
هر آنکه را در نگاه گریزان
،،چه کنم ها،، میدید
او نمیتوانست بی تفاوت باشد وسرد...
یا مغرور وخود بین
آخر او ...اینگونه نبود
اینگونه نبود
پنجشنبه 22/9/1386
سرودهء فــرزانه شــیدا
سـایـت فــرزانه شــیدا:
( دیــوان شــعر فـرزانه شـــیدا :آشــیانهء شعـــر):
سخــنانی از بـزرگان جــهان:
خدایا! رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد،
قوتی بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند
نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند. --
شهید دکتر شریعتی.
سخنان و نصایح بزرگان و اهل اندیشه :
سخن بزرگان - سخنان پند آموز و حکمت آموز - میترا دانش پژوه
پرل بیلی : آنچه این جهان واقعاً بدان نیاز دارد محبت بیشتر و
کاغذبازی کمتر است.
اُرد بزرگ : آدم های بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند .
پنتاگوراس : در میان آتش و زنها افتادن هر دو یکی است.
جبران خلیل جبران : مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان
است ، به کم شوق طعنه زند که : "چرا تو تا این حد خمود و
دیررسی؟! "
.
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد "
لباست کو؟! " و از بی پناه سوال نمی کند " خانه ات کجاست ؟! " .
تورو : تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازۀ تنهایی قابل رفاقت
باشد .
دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند
راز گفت . فردوسی خردمند
چنین گفت رستم به اسفندیار که کردار ماند ز ما یادگار . فردوسی
خردمند
اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد
رسید . نادر شاه افشار
خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و
تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر
نادرها نخواهد بود . نادر شاه افشار
آرزو ریشۀ حیات ماست . اگرچه این ریشه حیات ما را به تدریج می
سوزاند . ولی همین ریشه مایۀ زندگی است . نیچه
شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می
خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.
نیچه
برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش . اُرد
بزرگ
آنگاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها
(اقیانوسها) به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟ اُرد بزرگ
دوست بدارید لیکن عشق را به زنجیر بدل نکنید . جبران خلیل
جبران
حیات درختان در بخشش میوه است . آنها می بخشند تا زنده بمانند
، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند. جبران خلیل
جبران
مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می
نشینند . گوته
زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است . گوته
مهم ترین کار ما این نیست که ببینیم در دور دستهای مبهم و
ناپیدا چه چیز هایی و جود دارد . کار ما این است که به آنچه آشکارا در پیش رو داریم
بپردازیم . وینستون چرچیل
خوردن کلمات مرا به سوء هاضمه دچار نکرده است . وینستون چرچیل
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدستآورید وگرنه ناچار
خواهید بود چیزهایی را که بدست آوردهاید دوست داشتهباشید. جرج برنارد شاو
انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند تنها استثمارگران را عوض می کند.
برنارد شاو
فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز
نخواهد گرفت. تولستوی
همه میخواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچ کس در این
اندیشه نیست که خود را عوض کند. تولستوی
هرچه اکنون هستیم محصول افکاری است که سابقا داشته ایم و حالا
داریم .پاستور
تمدن، تنها زاییده اقتصاد برتر نیست، در هنر و ادب و اخلاق هم
باید متمدن بود و برتری داشت. لویی پاستور
اهمیتی ندارد که از کجا آمده اید ، مهم این است که به کجا می
روید . برایان تریسی
داشتن اهداف روشن و از پیش تعیین شده برای پیش رفت و
موفقیت مطلقا ضروری است .
برایان تریسی
http://www.avaxnet.com/showthread.php?tid=454&pid=21804&#pid21804