-
گریه ی ملائکه
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 23:16
وقتی که ملائک میگریند .... ابرهای می بارند ؛ سخاوت؛ را از کدامین دل باید آموخت دل ابر یا دل ملائک؟ یا سر زمینی که در آن خدایان مرده اند دلها دراسارتند دستها در زنجیر ناتوانی ها حتی برای دعا باز نمیشود آنگاه گریستن ها ... از چشمان انسان چرا سخاوتی نیست از چشمه های دلی که بی شک خون آلوده ی اندوه آدمی ست ___ فرزانه...
-
سروده هائی از فرزانه شیدا -ف. شیدا
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 05:27
دلی برای گذشتن واسه هر گذشتنى، یه دل میخواد که واسه گذشتنا ، یارى بده پاى شادى ومحبت بشینه به دلاى خسته دلدارى بده امیدم ، اینه که ، امیداى تو برسه به انتهای خوبیاش باز بیاد دوباره( راهای امید) شادیم راهی بشه بیاد باهاش ف.شیدا خوانده درکلام چون سخن از دل برآمد لاجرم بردل نشسته منکه خواندم درکلامت قلب غمگینت شکسته!...
-
نگاهی باز /ف.شیدا
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 20:43
نگاهی باز بخود گفتم, دمادم لحظه در لحظه: نگاهی باز باید ... سایبان خستگی های دلم باشد وگوید با دلم سوگند گرم بودنی با عشق نگاهی باز باید تیره گی های دلم را روشنی بخشد و یکبار دگر از رویش سبز اهورائی بگوید باز دلی باید توان و قدرتش باشد که آتش را بنام زندگی همواره روشن کرده قلبم را بسوزاند نه اما ازسر اندوه که تنها از...
-
آزادی از دیدگاه ارد بزرگ -پایگاه گفتگوی ایران وغرب
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 06:02
پاسخ های ارد بزرگ به پرسش هایی پیرامون آزادی : * آزادی چیست ؟ ابزار پیراستن نارستی های آدمیان است . * دشمنان آزادی چه کسانی اند ؟ خودکامگان گروه هایی که بی هماورد ، دستگاه فرمانروایی را در اختیار می گیرند . * آیا آزادی بستر هرج و مرج ، شورش و بی بند و باریست ؟ آزادی خود بزرگترین مانع هر نوع هرج و مرجی است . * عده ایی...
-
ارد بزرگ کیست ؟
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 05:54
ا بتدا مختصری از زندگی ارد بزرگ برداشت شده از دانشنامه ویکی پدیا : http://fa.wikiquote.org ارد بزرگ از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد اُرُد بزرگ پرونده:Orod Bozorg.jpg مشهد، ایران لقبها شرکاء زمینه فعالیت اندیشمند، نویسنده، نقاش ملیت ایرانی اهل شیروان دوره معاصر گفتاورد بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست ارد بزرگ اندیشمند...
-
بیا ز سنگ بپرسیم-فریدون مشیری..آینه- ف.شیدا
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 17:38
¤ بیا ز سنگ بپرسیم ¤ درون آینه ها درپی چه می گردی ؟ بیا ز سنگ بپرسیم که از حکایت فرجام ما چه می داند بیا ز سنگ بپرسیم زانکه غیر از سنگ کسی حکایت فرجام را نمی داند همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است نگاه کن نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ چه سنگبارانی ! گیرم گریختی همه عمر کجا پناه بری ؟ خانه خدا سنگ است به قصه...
-
بی عشق
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 19:01
بی عشق نوشته شده توسط فرزانه شیدا(ف.شیدا) در موضوع عاشقانه ها آنگاه که طفل شب در دامان سحر بخواب میرفت وخورشید از پس کوههای بلند به تجلی گاه نور میشتافت ،شب را بیادگار سفر شبانه ام در دفتر دل می نگاشتم تا راه شبانه ام را بخاطر سپرده باشم راهی را که ازجاده های سکوت،شب میگذشت، باتمامی احساسات عاشقانه ام،... ...شب را...
-
● اشعار فرزانه شیدا در کتاب بُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ (8)
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 19:46
● بُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● ● اشعار فرزانه شیدا - بخش هشتم (۸ ) ● ۱● ___ اومدم ___ *اومدم رنجش بدم رنج کشیدم اومدم غمش بدم غصه رودیدم اومدم بچینمش خودم رو چیدم ( آخه در وجود اون خودم رودیدم ) ـــــــ ف.شیدا ـــــــ ۲● ــــــــ لالائی ـــــــ لالا گل پونه ، دل از غمها به زندونه برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه...
-
همان بهتر.....
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 22:01
چه میگفتی ...چه میگفتی : «!!!!خداوندا : اگر من جای تو» بودم.... که شکر او.....بصدها باره شکر او که درما قدرتِ نقش خدائی نیست چوانسان «لایق» نقش خدائی نیست که خود می بازد وحتی جهانی را !! همان بهتر... همان بهترکه «او» , خود جای خود باشد که دل ,درعرصه ی دنیا توان دیدن ظلم وستم ها را نخواهد داشت توان دادن حتی جوابی چند...
-
●بپای عاشقی ها مینویسم
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 23:32
● بپای عاشقی ها مینویسم بپای عاشقی ها مینویسم هر آن اشکی که در پای تو ریزم تورفتی قلب من جا مانده اینجا ولی تنها توئی عشق عزیزم پس ازتو دل نمیگیرد قراری ندارم بعد تو من روزگاری تو رفتی و زمستان جدائی ترک داده دلم در بیصدائی زاین سرمای تلخ بیقراری نمی آید دگر برما بهاری اگر حتی دگر با من نمانی! نگیرم دل زتو درزندگانی...
-
باد - سروده ی فرزانه شیدا
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 15:57
سر بردیوار هزار احساس به بن بست رسیده سر بر شیشه ی پنجره ی تنهائی سر بر بالین میزی سخت دفتر ی سفید.... خاموش مانده ام... در زار زار اشک دلگرفته از تمامی آنچه ، نامش زندگیست! ... بیهوده گی را در واژه واژه ی( انسانیت ) باور کرده ام. سوختن را در الفبای (دوستی) مردن را در نام (وفا) گریستن را در نشستن پای قبر احساس سرخورده...
-
شعر بی تصویر شعر کم ارتفاعی است(یدالله رویایی)
جمعه 6 آذرماه سال 1388 05:45
شعر بی تصویر شعر کم ارتفاعی است(یدالله رویایی) (آقای یدالله رویایی) نوشته شده در 4/9/1388 - 19:50 توسط :آقای برزگر در موضوع آموزش (شعرنو) این نوشته گفت وگویی است با یدالله رویایی که در جلسه ی شعر ی از او پرسیده می شود و در آن به ویژگی های شعر حجم و نقش تصویر در شعر سخن به میان آمده است امید وارم در ارتقاء سطح کیفی...
-
کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ بقلم فرزانه شیدا
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 21:03
نخستین کتاب از دوره کتابهای : ●_ بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ _● انتشار اینترنتی : جاودانه ها به قلم : فرزانه شیدا فرزانه شیدا فرزانه شیدا در پانزده مهرماه 1340 چشم به جهان گشود بیش از بیست سال است در کشور نروژ زندگی می کند، سه دهه است که می سراید . اشعارش مورد استقبال علاقمندان به شعر و ادب ایران زمین قرار گرفته است...
-
بنام خدائی که زن آفرید
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 00:59
بنام خدائی که زن آفرید شاعر : ناهید نوری به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید ! برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید ! مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید ! به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید تورا روز اول به همراه من رها...
-
عصیانی درسکوت -فرزانه شیدا--f.s
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 20:17
آه او....آری او... که نشسته بر صندلی جوانی، پیری را نقشه می کشید!!! آنگاه که دستها درکمد بدنبال پای رفتن می گشت! وچمدان کلید خویش را، گم کرده بود! ... سماور زندگی ...اما، غلغل جوشان خویش را به غرغری تبدیل کرده بود ... که آزارم میداد... ... زمانی که فریزرغم احساسم را میلرزاند... وتنها صدا... صدای کشو آشپرخانه بود...
-
ترانه ی زندگی -سروده ای از فرزانه شیدا
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 01:41
تمام زندگی من یه قصه وترانه بود قصه ی تنهائی من خودش یه جور فسانه بود انگار توُ عالم دلم کسی دلم رو نمیدید کسی که توُ تنهائی هاش دنیای غم رو، می کشید انگار همش ترانه بود این زندگی برای من قصه ی بی بهانه ای برای آزرده شدن آره همش یه قصه بود تولحظه های پرطپش یه مرغ غمگین توی باغ با تیر غم توی پرش آره فقط یه قصه بود...
-
جایزه نوبل سال 2009به نام خانم هرتا مولر ثبت شد
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 21:10
جایزه نوبل سال 2009به نام خانم هرتا مولر ثبت شد اقای احمد تمیمی ( شاعر ونویسنده*) تاریخ تولد:پنجشنبه 15 مرداد 1366 کشور:ایران/ شهر: اهواز بنده متولد 15مرداد سال 1366هستم. اکنون دانشجوی سال آخر مهندسی عمران می باشم. از چهار سال پیش به طور جدی به شعر پرداختم.ا ولین باری که شعری از من چاپ شد مربوط به 3 سال پیش در مجله...
-
بعد سوم آرمان نامه **__:: فرگرد ریش سفید ::__** بخش اول
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 16:29
Friday، October 2، 2009 ::__** بعد سوم آرمان نامه **__ :: ** __:: فرگرد ریش سفید ::__** با سلام امروز درباب فرگردریش سفید به بازگشائی مطالب این فرگرد می پردازیم و امید است تا کنون قادر بوده باشم که ازدیدگاه شخصی خود آنچه لازمه ی گفتن در باب سخنان این بزرگمرد ایران است را به نحوی درخور وشایسته خدمت شما دوستان ارائه...
-
شعر قاصدک - مهدی اخوان ثالث
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 11:57
شعر قاصدک - مهدی اخوان ثالث مهدی اخوان ثالث در وطن خویش غریب! قاصدک، شعری از امید شعر فارسی، مهدی اخوان ثالث، همراه با صدای شاعر شنبه 12 ژوئیه 2008 شاعر بزرگ فارسی مهدی اخوان ثالث معروف به م. امید، در سال 1307 متولد و در سال 1369 زندگی را ترک کرد. مهدوی اخوان ثالث که کار ادبی را با سرودن شعر به شیوه ی سنتی آغاز کرد،...
-
واژه ی زندگی سروده ای از فرزانه شیدا
یکشنبه 5 مهرماه سال 1388 23:21
باز گه پیدا وگه پنهان ز غم این منم با یکدل ویران ز غم باز در مجنونی دل نالــه ها میرسـد فـریاد دردم تا خــدا میبرد سوز سرشکم ره به رود باز دریا میشود دردی که بود! باز در رویای من گـم میشوی در دلم ، مو ج وتلاطم میشوی باز هم در بیصدائی... مست جام بازهم ناکامی عالم ... بکام !!! در شب مستی تار و تیره ای بازهم بر قلب شیدا...
-
به سلامتیه .....
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 12:25
به سلامتیه...... به سلامتی درخت! نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش. به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه. به سلامتی دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش. به سلامتی سایه! که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره. به سلامتی پرچم ایران! که سهرنگه، تخممرغ! که دورنگه، رفیق! که یهرنگه....
-
مناجات
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 17:50
مناجات من خراباتى ومستم به کجا آیم باز؟! رو بسوی کِه روم ؟ با کِه بگردم دمساز رقص وشادی بدلم ّمرد , خدایا تو بگ و به چه ساز تو برقصم؟ چه بخوانم آواز؟؟!! دست رو سوی تو کردم, زغم ودرد ونیاز پروبالم تو شکستی ، بده بال پرواز رومگیر ازمنو... تنها مگذارم درغم چو توئی بر دل افسرده ی عاشق همراز بار الهی ! زکجا قصه کنم من آغاز...
-
قلب ایران من سروده ی : ف.شیدا
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 01:02
قلب ایران من به نقش ِ دلم نقش یک گربه بود که هرکس زآن، قوّت اورا ربود! سـخن از دلــم بود و ایران من که شد همچو این قـلب ویران من بگفـتند این گربه بس بی حـیاست به پای محبــت بسی بی وفــاست روایـــت به تاریـخ مـا این نبـود! وگر اجنــبی پا به ایــران گشــود! قـ-دم در قــدم گفـــته تاریـخ ما که دشـمن شده درجهان میـخ ما!...
-
اینگونه زیستن
شنبه 28 شهریورماه سال 1388 02:05
باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود بر شیشه های پنجره ی کوچک اتاق خاکستر سپید هزاران خیال دور دامن گشوده بود به ویرانه ی اجاق من آمدم به سوی تو ، بی هیچ آرزوی بی هیچ اشتیاق زاغان ، درون کوچه ی تاریک آسمان پر می زدند مست این ، نعره می کشید که دست سیاه شب خورشید را ربود آن ، نعره میکشید که مشت درشت کوه خورشید را شکست...
-
دارم میرم (دو ترانه):شاعر: سید حامد حسینی خواه و جاده از ف.شیدا
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 19:03
دارم میرم آهای آهای زندونی ها من دارم از اینجا میرم انگاری کوچ ، قسمته و در به درم ، مسافرم تو کوله راه سفرم خاطره های زخمیه مقصد من غربت و کی می دونه دردم چیه؟ از این هوای بی نفس از این غبار بی دریغ از آدمای شب زده پست و سیاه و نارفیق از میله های آهنی از قفس بی پنجره بُغضی که هر شب میشینه روی دیوار حنجره دلگیر و خسته...
-
لحظه ی خط خوردن!
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 12:05
صبح است صبحی سرد ومن ،خیره در پنجره ی صبح! بیرون درمیان ِ خانه های سفید ،سرخ ، قهوه ای در سبزینه رنگهای آخرین روزهای تابستان در پرش پروازهای مرغهای دریائی گذرپرنده های مهاجر گنجیشکک های تازه بال گرفته، در صدای آرا م نسیم ِ سرد که آهسته ،ترانه ی "بودن" را زمزمه میکند و.... خورشید اما هنوز به پنجره ام ، نرسیده...
-
معبد آتش-----
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 19:13
معبد آتش دلی در کنج سینه باز فریادی دگر دارد دوباره میخزد روحم به خلوتگاه اشعارم دوباره اشک تبداری بروی گونه مینالد ورنگ آبی آن آسمان سینه را ... ...افسوس ... دوباره ابرهای تیره ای گیرد در آغوشش گهی بارانی شبهای تبداریست که از اوج بهشتی ناگهان سر میخورد در قعر سوزان جهنم ها ... وگه باخود ، دلم گوید مرا اینجا چه کاری...
-
با تـو دنیـــا مــال مــن بود...مــال مــن
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 14:43
با تـو دنیـــا مــال مــن بود...مــال مــن _________________________________: روزی دنیــا مال مــن بـود...مال من با تمام شـادیــهاش....با تموم لحظــه هاش با تـو دنیـــا مــال مــن بود ......مــال مــن با همـه روزو شبـاش...خنـده ها و گریـه هاش .... اما اینو هم بدون! همـه دنیا با تموم خوبیهاش... در یه طرف.... منو دنیای...
-
دیروز ...امروز...فردا -سروده ی فرزانه شیدا
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 03:35
دیروز فردایم را بی ثمر خواندم امروز دریافتم که بی ثمر نبود گریز از دیروزی که زندگیم را... عبث کرده بود، بی آنکه عبث باشد!.. رنگ تیره ای، از گذشته را ، ثمره ی فردایم کرد چه با اشتیاق از میله های زندان ِگذشته گریخته بودم! و چه تلخ دریافتم که هنوز ، در حصار گذشته ها،درزنجیر مانده ام! با عشق ... بی عشق... به جرم گناه...
-
آزادی ( عصر جدید ) ف.شیدا / چرا فریاد نکنم.؟ ساها
جمعه 30 مردادماه سال 1388 16:35
در خیالی به بلندای امید . . . حیله ای بود و فریب رفتن و جستن آن نام سپید که به چشم من و تو یک کبوتر شد و بر بام پرید شرح آزادی انسان افسوس در همه شهر و دیار از سر بستن پرهایی بود که ز قلب من و تو می رویید دل ما زندانی ست بر دل عاشق ما بالی نیست دست ویرانگر این عصر جدید بندها بر دل عشاق کشید روح آزاده ی ما رفت به باد...