جای خالی تووو
می سپارم من شتابان راه ...تا رسم
بر خلوت میعادگاه...لحظه های ما
تا شکوفای سلام دیگری باشم
تا که یکبار دگر این
قصه دلبستگی ها را
باتو تکراری دگر باشم!!!
انتظار اما چه طولانی
بیکسی های مرا
همخانه ای بوده ست
جای خالی تو اما
وه چه خالی بود!!
در شتاب لحظه های غم
به حیرانی
روح من در اضطراب دوریت
...هردم
بی سخن...آهسته جان میداد!!!
این نگاه ودیدگانم نیز
دیدهء چشم انتظاری بود!!!
جای تو اما چه خالی بود
جای تو اما چه خالی بود!!!
انتظاری
تاابد گویا که پابرجا
تیک تاک ساعتم را
گریه می بخشید!!!
شب چه طولانی چه جانفرسا
دردرستی وصداقتگوئی خودنیز
با صبوری وبه آرامی
قلب من در سینه ام می کُشت!!!
این زمان
این راستگوی یکّه دنیا
لحظه لحظه دوریت را
وه چه بی احساس
ثبت نام ،زندگی ؛ میکرد
لحظه های درد وتنهائی
گرچه در چشمان من
همواره طولانی!!
عمر من گویا...پابپای
تیک تاک ساعت هجر وپریشانی
رقم میخورد
قلب من همپای آن می مُرد!!!
می سپارم من شتابان راه
طاقتم دیگر نمانده
بیش ازاین برجا
عمر من ....شاید نپاید
تا زمانی چند ...گر بمانم
دورازآن لبخند!!!
می سپارم من شتابان راه
تا ببینم چهره ات را
در میان قاب چشمانم مهربانم
بعداز این بی تو
نمی مانم...نمی مانم
!!!
مهربان من نمیدانی
جای خالی تو
دراین
بودن غمناک وجانفرسا
وه چه خالی بود
وه چه خالی بود
می سپارم من کنون این راه
تا رسم
بر خلوت میعادگاه
لحظه های ما
تا بگویم
با سلام وخوشهء لبخند
مهربانم : تا ابد
تا لحظه های آخر بودن
تک نیازمن تو خواهی بود
!!!
مهربان من
نمیدانی ...نمیدانی
تیک تاک غصه دار لحظه های درد
بی تو بر قلبم چه رنجی بود
روزوشب با ضربه ای دل را
...فغان میداد
گریه ها بر دیدگان میداد
در زمان دردناک بی تو بودنها
جای تو ای نازنین
همواره خالی بود
وه که جای تو...چه خالی بود
!!!
شعراز: فرزانه شیدا
پانزدهم شهریور1386