روزنامه ابتکار
http://www.iranpress.ir/ebtekar/Ebtekar/News.aspx?NID=20403
ماه بانوی شعرتو *شاعر مهتاب
تو چیستی ؟!... آه.....کیستی؟
وسوسه های شیطانـــی من؟
یا فرشـــته رویائــــی من؟
آه ....در نـــگاهــــم.... فــرشـــته ای
آنـــگاه که عـــمق نگاهت را مـی نـــــگرم
و بالـــهای ســـفید صــداقـــتت را
در مردمـک نگـاه آســمانـــی تـــو
در پــــــرواز می بینـــم
آنـــگاه که کــــلام در کــــلام
قـــلبم را لـــبریز می کـــنی
از ...واژه ..واژهء عاشـــــقی
!!!
و... طپــش ...طپـــش زندگــــی
در و جــــــودم
جاری میشود
....به حــرمــت قلبــی عـاشــق
آه ای..
فــرشـــته قــلب شــــیدائــیم
یـــگانه پرتـــو ء نـــور زندگیــــم
دوســـــــــــــتت دارم
در نـــهایت عشـــق
تا بیــــــکرانه ای
که تنــــها....ره بتو مـــیبرد
و دیگر هیچ ...هیچ ..هیچ
!!!
و تـــو...تـــو...تنها تـــو....بـــرای مــن
هـــــمه چــــیزی
هـــمه ء آنــــچه
آرزوهـــای دســــت نـــیافته ام را
پـــررنـــگ مــــیکند
و درونـــم را ســــرشار
در رنگـــــین کــــــمانـــی
از بسیاری ء رنگهای بـــودن و عــــشق
شـــــیدائیـــم از آن تـــــو
عــــشقــــم بـــرای تـــو
رنـــگ رنــگ احـــساســـم
از آن تــــو ...از آن تــــو
!!!!
روحــــم را.....باخـــــود بــــبر
بــه هــــرکـــجا..... رفتی
.... هر کــجا...مـــیروی
کــه مـن .... با تـــو ام .... با تــو
با روحــــی کـــه جـــز تـــو
نمــــیشناسد
جــــز تـــو نمــــیخــواهــــد
جـــــز تو آرزو نـــــمی کنـــد
جـــــزتو تــرانـــه ای نـــدارد
و بـــی تــو آشیـــانه ای
!!!
و... آه....جـــز تـــو
تـــــو
به هیچ ..... هیچ
هــــم نــــگاه نـــمی کـــند
نــه دیــگر وقتــی ...کـــه عــــــشق
در نـگاه تـــو ... جــــوانه مــی زنــد
بهار در دستهـــای تـــو میـــرویــد
خــزان در اشکــای تو مـــی بارد
و تـــو ...تنــــــها تـــو
نــــــقطه عـــــــــدّو
وجـــود ..و .... حـــضور مـــنــی
و تــمامـــیــت ...شــــیدائیــــــم
!!!
تــــمامــــیت آنـــــچه
بــــند بـــند دلـــــم را
بــــهم پیـــونـــد مـــیدهد
«تـا بــاشــــــــم
«بـاشــــــــــــــم
«بـاشـــــــــــم
در عاشقــانـه های بــا تــو بــــودن
فــــــقط بــه فـــــــقط
بــــرای... تــــــووووو
تـــووو...تـــووو
عـــاشقــانـه مـــیخــواهـــمت
و ســـــرزمین دلـــــم را
گلـــــباران
عـــــشقی مـــــیکنم
تا شــــیدائیم را باغـــی بســـازد
در عـــشقی
که از آن تـوســـت
تنــــها تــــــــــوووو
تـــــــــــوووو....تـــــــــــووو
دوســــتت دارم بـــهترین زنـــدگیم
آری تــــو را
تــــو را
در حــــــد مــــــــرگ
دوســــــــــتت مــــــیدارم
ای تــــو تا همیشه در قلبــــم
جـــــــاودان
!!!
از : فرزانه شـــــیدا
شهــریور
۱۳۸۶
: آشیانه هاش شعر:
فرزانه شـــــیدا
http://www.fsheida.blogsky.com
در آغوش شعر:
در آغوش تنهائی
دوستان عزیز
سایت خبرگزاری موفقیت
اشعار برگزیده فرزانه شیدا رو برای دانلود گذاشته
در صورت تمایل میتوانید از این سایت استفاده ببرید
http://muovafaghiat.blogsky.com/?PostID=40
سایت جاودانه ها به مدیریت آقای امیر همدانی
**ذرات طلائی 1و2 سخنان بزرگان جهان
ترجمه فرزانه شیدا/ف.شیدا در سایت جاودانه ها
هراسی نیست
مرا تا دل سپردن های یک عاشق
ببر با خود.....و بگذارم
که سر برسینه ات یکدم بیآسایم
وبا قلبم بگو از اوج پرواز ی
بسوی عشق
که هرگز دل نمی ترسد
...بگیرد اوج پروازی
مرا از عاشقی هرگز
هراسی نیست
مرا ترس از دم تقدیر غمگینی ست
که قلب آسمانش را
نیابم همچو روح آبی ام
بی تکه های ابر غمناکی
وتنهائی بخواند قصه ء شب را...بگوش قلب غمگینم
!!
مرا ترس از شب غمگین تنهائیست
که در آن سوسوی صدها ستاره
میدرخشد در کنار ماه
ولی حتی یکی از اینهمه کوکب
برای بخت غمگین دل من نیست
!!!
مرا با خود ببر تا آسمان آبی عشقی
که در آن قصهء پروازهای عاشقی ها را
هراس یک قفس
یا تیر دشمن نیست
!!!
مرا با خود ببر
در فصل کوچ مرغک پرواز
که راهش گرچه طولانی
ولی پرواز بالش را نهایت نیست
مگر تا مقصد آن لانه ء عشقی
که هرگز قلب او را بی سبب نشکست
به کُنج بودنی آرام
!!!
مرا در بیکران عشق خود
آنگونه راهی کن
که پروازم
فقط تا لانهء عشق تو پروازیست
...پر از شوق رسیدنهای دل
در مرز شور واشتیاق با تو بودن ها
!!!
دلم لبریز عشقی غرق غوغاهاست
هراس من ولی عشق وتمنا نیست
هراسم بی تو بودن هاست
!!!
هراسم بی تو ماندن
در غروب کوچ پروازی است
مبادا بی تو پر گیرم به ناچاری
به اوج بیکسی های دلی غمگین
به تنهائی
!!!
مرا از عاشقی هرگز هراسی نیست
که دل خود بیکران عشق ورویاهاست
و بگذارم....
...وبگذارم که در اوج همان پرواز
به پیوندی دگر در تو ... درآمیزم
به وقت دل سپردن ها
!!!
وگر مرغ دلم سر را فرو برده ست
به زیر پال پروازش به غمگینی
ز آنرو نیست..که میترسد بگیرد اوج پروازی
!!!
مرا از عاشقی هرگز هراسی نیست
که پروازم پر از بال سپید مرغهای
راهی کوچ است
برای پر زدن در آبی پرواز عشقی جاودان
آندم
که هم پرواز بال پر زدنهایم
تو باشی تو
!!!
از:فرزانه شیدا
18/ بهمن ماه
1385
او اینگونه نبود
نه ...
قصه گوی هزاربارهء
....تسلیم های بی نصیب
تسلیم ختم رفتن
ودر بیراهه ها....در پی هیچ گشتنی
!!
در آینه خود نگریستن....در
خود باختن خویش در لحظه های سرگردان
در گویائیه
:
،،باشد ...همین است که هست،،
!!!
نه... او این نبود که میدانست ..
اینگونه نباید بود...
او میدانست
از بیراهه ها رفتن نیز
باز ...میشد به راهی رسید
اگربه چنگال مسخ کننده ناامیدی...
تن نمی بخشید
واو اینگونه نبود...
...نه او اینگونه نبود
!!!
!!!
تسلیم ... در چشمانِ
همیشه در جستجوی او...
مفهوم گنگ گم شدن بود
در جنگل مخوف تاریکی
اما او اینگونه نبود
!!!
خصم غمباره زندگی...
گاه به بیراهه اش میکشید
او اما .... تسلیم نمیشناخت
تا باور کند ،، همین را که هست
،،!!!
او نمیخواست همین همین باشد
نه از آنرو...که از لج زندگی
...درپی جوابی باشد..نه....
او در غرور همیشگیه ... من باید ها
تسلیم را به خنده وامیداشت
وباید های درون او...
فرصتش نمی بخشید تا
آرا م گیرد در پناه سایه های راحتی
!!!
او اینگونه نبود
!!!
حتی در فصل گاه بگاه نشستن ها نیز
قلم را برقص اندیشه هائی وامیداشت
که نمیخواستند آرام بگیرند
در میانه روحی که ...
تسلیم را برابر مرگ
برادر خود باختگی میدانست
!!!
ومیرفت حتی در نشسته بودن ها
...!!!
وجستجو داشت...
حتی در بیقراری پاهائی که گاه
می بایست آرام میگرفت...
یا در نگاهی که میبایست
چندی نیز به خواب تن میداد
واو اینگونه نبود
!!!
آرامش وخواب نه آنکه حق او نباشد ...
در وقت او نمی گنجید...
آخر حتی در شب نیز ...بسیار بود
آنچه می بایست جستجو میکرد
!!!
واو نه یک ستاره ثابت در آسمان...
نه ماه ..و نه خورشید او
که یا برجای بماند یا دور خویش
ودیگری بگردد
او خیلی کوچکتر از اینها ...
اوتنها یک ... پرنده مهاجر بود
حتی فصل کوچ نمیشناخت
برای او رفتن معنائی
جز رفتن نداشت
وماندن کلامی
جز ایستادن وثابت شدن نمیگفت
او بیهوده گی نشستن
بر نیمکت پارک راهم
آنگونه رنگ میبخشید..
.که پیرامونش
پر میشد از سخنوران نااشنا
وخود اشنایش میشد ...
هر آنکه را در نگاه گریزان
،،چه کنم ها،، میدید
او نمیتوانست بی تفاوت باشد وسرد...
یا مغرور وخود بین
آخر او ...اینگونه نبود
اینگونه نبود
پنجشنبه 22/9/1386
سرودهء فــرزانه شــیدا
سـایـت فــرزانه شــیدا:
( دیــوان شــعر فـرزانه شـــیدا :آشــیانهء شعـــر):
سخــنانی از بـزرگان جــهان:
خدایا! رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد،
قوتی بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند
نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند. --
شهید دکتر شریعتی.
سخنان و نصایح بزرگان و اهل اندیشه :
سخن بزرگان - سخنان پند آموز و حکمت آموز - میترا دانش پژوه
پرل بیلی : آنچه این جهان واقعاً بدان نیاز دارد محبت بیشتر و
کاغذبازی کمتر است.
اُرد بزرگ : آدم های بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند .
پنتاگوراس : در میان آتش و زنها افتادن هر دو یکی است.
جبران خلیل جبران : مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان
است ، به کم شوق طعنه زند که : "چرا تو تا این حد خمود و
دیررسی؟! "
.
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد "
لباست کو؟! " و از بی پناه سوال نمی کند " خانه ات کجاست ؟! " .
تورو : تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازۀ تنهایی قابل رفاقت
باشد .
دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند
راز گفت . فردوسی خردمند
چنین گفت رستم به اسفندیار که کردار ماند ز ما یادگار . فردوسی
خردمند
اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد
رسید . نادر شاه افشار
خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و
تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر
نادرها نخواهد بود . نادر شاه افشار
آرزو ریشۀ حیات ماست . اگرچه این ریشه حیات ما را به تدریج می
سوزاند . ولی همین ریشه مایۀ زندگی است . نیچه
شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می
خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.
نیچه
برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش . اُرد
بزرگ
آنگاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها
(اقیانوسها) به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟ اُرد بزرگ
دوست بدارید لیکن عشق را به زنجیر بدل نکنید . جبران خلیل
جبران
حیات درختان در بخشش میوه است . آنها می بخشند تا زنده بمانند
، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند. جبران خلیل
جبران
مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می
نشینند . گوته
زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است . گوته
مهم ترین کار ما این نیست که ببینیم در دور دستهای مبهم و
ناپیدا چه چیز هایی و جود دارد . کار ما این است که به آنچه آشکارا در پیش رو داریم
بپردازیم . وینستون چرچیل
خوردن کلمات مرا به سوء هاضمه دچار نکرده است . وینستون چرچیل
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدستآورید وگرنه ناچار
خواهید بود چیزهایی را که بدست آوردهاید دوست داشتهباشید. جرج برنارد شاو
انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند تنها استثمارگران را عوض می کند.
برنارد شاو
فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز
نخواهد گرفت. تولستوی
همه میخواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچ کس در این
اندیشه نیست که خود را عوض کند. تولستوی
هرچه اکنون هستیم محصول افکاری است که سابقا داشته ایم و حالا
داریم .پاستور
تمدن، تنها زاییده اقتصاد برتر نیست، در هنر و ادب و اخلاق هم
باید متمدن بود و برتری داشت. لویی پاستور
اهمیتی ندارد که از کجا آمده اید ، مهم این است که به کجا می
روید . برایان تریسی
داشتن اهداف روشن و از پیش تعیین شده برای پیش رفت و
موفقیت مطلقا ضروری است .
برایان تریسی
http://www.avaxnet.com/showthread.php?tid=454&pid=21804&#pid21804
| |
| |
| |
| |
نگاهی باز
بخود گفتم دمادم لحظه در لحظه: نگاهی باز باید سایبان خستگی های دلم باشد
و گوید با دلم سوگند گرم بودنی با عشق نگاهی باز باید تیره گی های دلم را روشنی بخشد
و یکبار دگر از رویش سبز اهورائی بگوید باز!!!
دلی باید توان و قدرتش باشد که آتش را بنام زندگی همواره روشن کرده قلبم را بسوزاند
نه اما ازسر اندوه که تنها از سر گرمای عشقی گرم وجاویدان!!!
نگاهی باز باید سایبان خستگی های دلم باشد
و دیدم ناگهان من دیدگانی گرم وسوزان را و دلبستم تمام زندگی بر او و شبهایم چه گرم و وه چه نورانی تمام آتش این زندگانی را به قلبم داد کنون میسوزم از آن شعله ها هردم به هر روز وشبی همواره پی در پی ودل میگویدم :خود بوده ای آخر که آتش را دمادم یاد میکردی کنون بامن بسوز وباز هم در شعله آتش به فریاد دلت فرمان بده :ای دل
زپا هرگز نمی افتم
در این شعله ها دیگر
توانی نیست رهایم کن مرا آخر که تا گریم بسوز عشق خود همواره بی پروا
رهایم کن که فریادی زنم از عمق این سینه
رهایم کن که من تنها فقط یک موج فریادم
فقط یک سینه , پر اشکم
|
برگزیده ای از سخنان اُرد بزرگ به قلم فرزانه شیدا
سخن ناشر : امیر همدانی
فرزانه شیدا
سراینده ایرانی مقیم نروژ
پانزدهم مهر 1340 در تهران چشم به جهان گشوده است
در خانواده ای با 6 فرزند ، او دومین فرزند خانواده است
در سن 15 سالگی اولین دوبیتی خود را سرود:
گفتی که مگیر سخت بر دهر
تا باتو نکرده این جهان قهر
کیکی ست جهان ولی ندانی
در مایهء آن زده شده زهر
رشته فرهنگ وادب را در دبیرستان رابعه بپایان رسانید
هفت سال پس از آن ازدواج نمود وتمره این ازدواج دو فرزند می باشد
در سال 1367 به خانواده اش به کشور نروژ مهاجرت نمود
پس از فراگرفتن زبان نروژی در رشته دکوراسیون ویترین و بوتیک
دوره های فشره ای را گذراند
در سال 1376 در دانشکده (اس مد) دیزاین ووطراحی مد در دو رشته دوخت
وهمچنین طراحی( دیزاین) نام نویسی نموده ودر سال 2000 فارغ التحصیل شد.
در حال حاضر پنج دفتر شعر را دارا ست که در سبکهای کلاسیک
(غزل/ قصیده /رباعی..) و همچنین شعر نو وشعر طنز و ترانه می باشد
برگزیده ای از سرودهایش توسط نشر اینترنتی جاودانه ها منتشر شده است
که با استقبال بی نظیر هم وطنان روبرو گشته است
دارای سایت اختصاصی ف.شیدا ست که مشتمل از چهار دفتر می باشد
*آشیانه شعر - *در آغوش شعر - *در کنج خلوت شعر - * درکوجه باغ ترانه
به آدرس: www.fsheida.com
نشر اینترنتی جاودانه ها :
پیشگفتاری از فرزانه شیدا نویسنده کتاب:
افتخار پیدا کردم که در باب اُرد بزرگ مطالبی از دیدگاه خود را بیان دارم
با ذکر سخنان این مرد بزرگ تاریخ
زندگی همواره چرخش گردانه ایست به نام چرخهء زندگی و انسان در گذر عمر تجارب بسیار می آموزد .
در این میان بهره برداری و نقل حدیث از سخنن بزرگان و مشاهیر در ایران همواره وجود داشته و بسیاری از ریش سفیدان جامعه نیز در حین کسب تجارب شخصی ، از این تمثیل ها , اشعار , سخنان آنها بهره جسته و برای زندگی بهتر از آن استفاده کرده اند .
این پند و اندرزها سینه به سینه تا بامروز نقل گردیده
و بسیاری نیز به تجربه دوباره آن رسیده اند و خود بر آن افزوده اند .
آنچه منتخب من از سخنان اُرد بزرگ بوده است در نتیجه تجارب شخصیم می باشد
و خود نیز سروده ام:
زندگی یه کوره راهه که باید ازش گذر کرد
واسه یه لحظه خنده عمری رو باید هدر کرد
توی کوره راه هستی پیچ وخم یکی دوتا نیست
دل بیچاره رو باید آشنا با صد خطر کرد!!
(فرزانه شیدا)
و به تجربه ثابت گردیده که آدمی نیازمند یادگیری وبهره گیری از اینگونه اندرزهاست، صرفنظر از تجاربی که در طی دوران زندگی بدست می آید
از این رو امید است برگزیده های زیر در هدفمندی زندگی یکایک ما نقشی را دارا باشند که موجب کمال و پیشرفت ما گردد .
هر انسانی دارای اعتقاداتی نیز هست که شاید بعد از او فرزندانش نقش بازگویی آن را برای آیندگان برعهده بگیرند برای مثال من معتقدم
*هرگز یک اشتباه را دوبار تکرار نکن
بدین معنی که در زندگی از یک مکان ، یک شخص و ... به تجربه دریافتی که درخواستت بی جواب خواهد بود دوباره آنرا تکرار نکن راه دیگری بیاندیش و تجربه دیگری را آزمایش کن .
*خود را دوست بدار چون آنکس که خود را دوست می دارد در پیشرفت و ترقی خود می کوشد دیگران را نیز دوست خواهد داشت و در یاری به دیگران دریغ نخواهد کرد .
*امروز زندگی را زندگی کن , مرگ روزی خود خواهد آمد اما شاید فردا دیر باشد و متنی در زبان نروژی موجود است
denne tiden, denne sørgen
که گوینده همین موضوع میباشد:
*بدین معنی که در وقت غم ، غصه آن را بخور و چاره را آنزمان بیاندیش که غمی می آید ، پیش از آنکه غمی بیاید در اندوه وترس ونگرانی بیهوده فرو نرو واز امروز خود استفاده کن*
و بسیار شنیده ایم که می گویند عاقل غم نمی خورد .
من معتقدم
*تجارب گذشته را امروز توشه خود کن تا آینده خویش را بسازی وهرگز در گذشته ای که رفت زندگی مکن و نگران آینده ای که از چگونگی آن مطلع نیستی مباش وامروز خود را هدر مکن چرا که هرروز تو سازنده فردای تو خواهدبود *
و عاقل کسی است که از حال خویش بهترین بهره را برده و آینده خویش را می سازد از این روست که می گویند عاقل غم نمی خورد چرا که عاقل فرصتهای زندگی خویش را در گوشه ای نشستن و به غم سر کردن سپری نمی کند ، همواره در تلاش ساختن آینده خویش در امروز است
*بزرگان همواره همچنین می گویند : هرگز از شنیدن یک نه ناامید نشو
در زندگی آدمی بارها وبارها با موانعی روبرو می شود واگر برای مثال در یافتن کار با یک یا دو نه از چند مدیر وکارفرما روبرو شود واز فردا در خانه بماند تنها موقعیت پیدا کردن کار را از دست خواهد داد و اگر چنین میبایست عمل کرد
کاشفی که روزانه به صد جواب منفی برخورد میکند می بایست آزمایشات واختراعات خویش را بگوشه ای می انداخت ومیگفت چند بار نه نمیشود ، کافی ست .
در صورتی که هرگز چنین نمی کند و با تلاش و امید چاره ، راههای دیگری را از نو دنبال می کند از راهی و دری دیگر .
این موجب پیشرفت و پیدا شدن بسیاری ازاختراعات در دنیای ما بوده است.
اُرد بزرگ : اگر آماده نباشیم بهترین فرصت ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست شانس کمتری برای پیروزی خواهد داشت آمادگی یعنی بروز بودن اطلاعات و دانش بیشتر در هر ،حرفه و کاری .
همچنین اُرد بزگ می فرمایند: آدمیان بزرگ بسیار اشک می ریزند.
این بمعنای منفی بودن یا زانوی غم به بغل گرفتن و غم خوردن بیهوده نیست چراکه اگر چنین بود هیچکس در زندگی به جائی نمی رسید بلکه این به معنای آگاه بودن و بینش داشتن فرد است بر آنچه پیرامون او میگذرد .
در کل آدمی برای پیشرفت خود همواره نیازمند الگوهای بزرگ است که باید به درستی شناخته گردد والگو شوند زیرا که هرگز چیزی از فردی که در زندگی موفق نبوده است نمی شود یاد گرفت جز اینکه بیآموزیم شیوه و روش زندگی او در بی هدفی و دست کشیدن از بهتر شدن ، دلیل شکست اوست و هدفمندی و تلاش میتواند از ما انسانی موفق بیآفریند.
همانگونه که
اُرد بزرگ میفرمایند: آرمان و خواسته خود را در گفتگوهای روزانه بررسی کنید اگر در آن پیشرفتی نمی بینید نیازی بر انجام آن نیز نخواهد بود .
در مقوله زندگی بسیار می توان تمثیل و سخن را بیاری گرفت که بر اساس تجارب بزرگان وریش سفیدان جامعه نوشته یا نقل شده است
سخن را به شیرینی دل بگو
که بیهوده گفتن سزاوار نیست
بلب چون برون آوری اندرون
هویدا شود در درون تو چیست
به جمعی نمایان شود هر کسی
که عاقل چه کس بود ودیوانه کیست
(فرزانه شیدا)
همانگونه که اُرد بزرگ میفرمایند:
" آن که درست سخن نمی گوید داناترین هم که باشد باز از دیدگاه همگان بی سواد است "
همچنین
"اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار "
اگر ساکت همی ماندم به تندیت از آن آغاز
مپنداری زبانم نیست که لبهایم نکردم باز
بخود گفتم خموش ایدل سکوتت بّه ز هر پاسخ
سگی گر میگزد پایت , توهم گیری ز پایش گاز
(فرزانه شیدا)
اُرد بزرگ : "اگر بپذیریم همه ما آنگونه که می بینیم و در می یابیم ، می گویم و روشنگری می کنیم باید بن زندگی را دایره ای بزرگ بدانیم که همه چیز را نیز دایره ترسیم کرده است برسان : چرخش روزها ، شکل کلی و نوع حرکت اختران و سیارها ، چرخش آب بر روی زمین ، زایش و مرگ ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، جنبش اتم و ... "
دایره
وه چــــه بیــــهــــوده گـــذشــــت ...
چـــه شتــابــان امــــا...
چــه ســکوتی هــمه جا با مــن بــود
چـــه غمـــی پــای بپــایم آمــــد ...
و چـــه تنــهائی مــظلــومی بــود...
هـــمه جـا دســـت بدستــم میـداد..
وچــــه بیهــــوده گـــــذشــت ...
رفتـــم ...و رفتــن افســـرده مــــن...
از ســـیاهی غـــمی کــرد گــریــز ...
تـا به نــوری کــه به بـــاور میــدید...
شمـــع حســرت زده قلبـــم را ...
بتـــواند که فــــروزان ســـازد...
همـــه جــا آتـــش بــودـ
لیــک آن شعـــله که میـــخواست دلــم
اینــــچنیـن شعـــله نبــــود...
شـــعله ای بود که بــایـــد از عــــشق....
شمـــع این سینـــه و قلـــبم مـی شــد ...
لیـــک دیــدم آتـــش ...
در هــر آنجــــا رفتـــم ...
که فقط آتـــش ســــوزانی بـــود ...
که تنـــم را میســوخــــت...
آتـــــش بــــی مهری ...
آتــــش نامـــــردی...
آتـــش ســــــوزانی ...
لیک افروخــته در دست همین انســانها...
وه چــه بیهوده گذشت ...
گـــذر اینـــــــهمه را ه ...
تا کــــه مـــن دریابــم ...
معنی دایـــره را....معنی دایــــره را
از: از: ف. شیدا (آذر 1384)
امید که این پاورقی کوچک مورد توجه علاقمندان قرار گیرد
و حال به سخنان اُرد بزرگ می پردازیم:
بخش اول:
اُرد بزرگ : آدم های بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند
اُرد بزرگ : آزادی بدون دانایی بدست نمی آید
اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهای پراکنده در حوزه های گوناگون می پرسد ،
تنها می خواهد زمان و نیروی شما را تباه سازد
اُرد بزرگ : آن که پند پذیر نیست ، در حال افتادن در چاله سستی و زبونی است
اُرد بزرگ : آن که حق نپوید ، گرفتار آمیزش ، با اهریمن است ، فرزند این آمیزش
، فتنه است و شورش
اُرد بزرگ : روانی که درد روشنگری و گسترش خرد را ندارد به سختی بیمار است
اُرد بزرگ : آن که در بیراهه قدم بر می دارد آرمان خویش را گم کرده است
اُرد بزرگ : آنان که از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند .
اُرد بزرگ : آنانی که خویی جانور گونه دارند و تنها در پی زدودن گرفتاریهای خویشتن
و یا گهگاه افزایش قلمروی زمینی خویش هستند بزهکاران روزگارند. نشانه آنها بر گیتی
هم تراز ریگ کوچکی در کرانه دریای بشری نیز نخواهد بود .
اُرد بزرگ : آدم پول دوست راه های احساسش ، کم رفت و آمد است
اُرد بزرگ : آدم بی مایه ، همه افراد را ابزار رسیدن به خواسته های خویش می سازد
اُرد بزرگ : آدمی با گرفتن کینه دشمن ، زندگی را بر دوست نیز تنگ می کند
اُرد بزرگ : آدم خودباور ، هیچ گاه برای رسیدن به پول ، ارزشهای آدمی را زیر پا نمی گذارد .
اُرد بزرگ : آدمیان امیدواراند ، جاودانه باشند که این هم جز با نیکی و از خودگذشتگی
برای دیگر آدمیان بدست نمی آید
اُرد بزرگ : آدم های بزرگ به خوشی های کوتاه هنگام تن نمی دهند
اُرد بزرگ : آدم های ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند
اُرد بزرگ : اگر آماده نباشیم بهترین بخت ها را نیز از دست خواهیم داد ،
و کسی که آماده نیست کمتر به پیروزی خواهد رسید ، آمادگی یعنی بروز بودن داشته ها
و دانش بیشتر در هر پیشه و کاری .
اُرد بزرگ : آن گاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنیم نباید امید داشته باشیم
همگان فرمانبردار ما باشند
اُرد بزرگ : آینده جوانان را از روی خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ،
می توان پی برد ، تنها خواسته و آرزوی آنها گواه آینده است .
اُرد بزرگ : آیا از بخشندگی و مهربانی که نخستین منشهای خداوند است ،
در ما نیز نشانی هست ؟
اُرد بزرگ : آه و بردباری ، ریشه هر دیوزاد ، و بد رایی را ، خواهد کَند
اُرد بزرگ : آزمودگی آدمیان ، از زر هم با ارزشتر است
اُرد بزرگ : آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و روشن بینی
اُرد بزرگ : تبهکار همیشه نگران کیفر خویش است حتی اگر بر زر و زور
لمیده باشد و این بسیار زجر آور است چرا که سایه کیفر همواره در برابر دیدگانش است .
اُرد بزرگ : اگر دربند اکنونتان باشید نمی توانید گامی بسوی پیروزی بردارد .
اُرد بزرگ : اگر دیگران را با زیباترین منشها بخوانیم چیزی از ارزش ما
نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گویم
اُرد بزرگ : اگر دست سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده
و رنجور خواهیم شد .
اُرد بزرگ : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست ناتوان است
اُرد بزرگ : زیبارویی که می داند ، زیبای ماندنی نیست ، پرستیدنی است
اُرد بزرگ : اگر بر اداره خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را خواهند ساخت .
اُرد بزرگ : اگر بپذیریم همه ما آنگونه که می بینیم و در می یابیم ،
می گویم و روشنگری می کنیم باید بن زندگی را دایره ای بزرگ بدانیم
که همه چیز را نیز دایره ترسیم کرده است برسان : چرخش روزها ،
شکل کلی و نوع حرکت اختران و سیارها ، چرخش آب بر روی زمین ،
زایش و مرگ ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، جنبش اتم و ...
اُرد بزرگ : اگر شیفته کارت نباشی ، روانت بیمار می شود و در نهایت پیکرت
از پای در خواهد آمد .
اُرد بزرگ : اگر نتوانیم به خاندان خویش آرایشی سامان یافته دهیم همیشه
در خانه ایی بی دیوار زندگی می کنیم.
اُرد بزرگ : اندیشه برتر در روزهای توفانی و آشوب و در همان حال خموشی
و آرامش ، توانایی برتر خویش را از دست نمی دهد.
اُرد بزرگ : اندرز جوان ، باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد
اُرد بزرگ : ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی است
اُرد بزرگ : از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس
اُرد بزرگ : اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند
اُرد بزرگ : افزایش ناگهانی توده سبب کاهش ادب ، فرهنگ و فرهیختگی می گردد
آنهم از آن رو که نسل و تبار پیش از آن نمی تواند بایستگی ها را همچون آموزگار
بدرستی آموزش دهد.
اُرد بزرگ : بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد
روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است .
اُرد بزرگ : بداندیش همیشه ، کارش گره می خورد و بدخو عمرش کم است .
اُرد بزرگ : بیچاره توده ای که ، فرمانروایانش ، رایزن ( مشاور)! ،
و رایزنشان ، فرمانروا هستند .
اُرد بزرگ : بخش بزرگی از ادب آدمی برآیند ریشه نژادی و خانوادگی است
اُرد بزرگ : بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست
اُرد بزرگ : به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به نعمت اش نیز بیاندیش
اُرد بزرگ : به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود
کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد .
اُرد بزرگ : بخش درخوری از پیروزی های آدمهای بزرگ روزگار ،
از روی رایزنی و گفتگو با خردمندان ، بوده است .
اُرد بزرگ : با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید
اُرد بزرگ : با ترشرویی به میان توده رفتن ، تنها از بیماران ساخته است
اُرد بزرگ : بازده خرد برای اهل اندیشه ، کلام سکرآور است
اُرد بزرگ : بزرگواری ، بی مهرو دوستی بدست نمی آید
اُرد بزرگ : بزرگترین کارخانه نابودی توانمندیها ، آیین آموزشی نادرست است
اُرد بزرگ : بسیاری در پیچ وخم یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند :
ما به چه گونه بدین منزل رسیدیم . بدانها باید گفت می دانی در کجا مانده ای؟
همانجای که خود را پرمایه دانسته ای
اُرد بزرگ : برای پرش های بلند ، گاهی نیاز است چند گامی پس رویم
اُرد بزرگ : برای رسیدن به کامیابی نباید از شکست های پیشین خیلی ساده بگذرید ،
شناخت موشکافانه پدیده های شکست ، پیشرفت ما را در پی خواهد داشت
اُرد بزرگ : برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه آنها ،
بدنبال شناخت پیشوای انگاره (فکر)آنها باشید
اُرد بزرگ : برای آنکه سقوط نکنی ، دست گیر آدمیان شو
اُرد بزرگ : برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است
همواره بازه ای( فاصله ای ) میان خود و آنها داشته باشیم
اُرد بزرگ : پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است
اُرد بزرگ : پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار،
پشت تواناترین مردان را هم به لرزه افکنده اند
اُرد بزرگ : آدمیان دون ، بزرگترین پیروزیهای پیشینه کهن خویش را
به ریشخند می گیرند
اُرد بزرگ : پیامد دانایی ، پذیرفتن بایسته هاست
اُرد بزرگ : یاد اشک و شیفتگی ، آویزه خاموش دلهاست
اُرد بزرگ : یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به توده است
اُرد بزرگ : هر اندازه به دیگران ارج بگزاریم ، گرامی و بزرگ خواهیم شد .
اُرد بزرگ : همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر باش ، و اگر آن دانش است
هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد
اُرد بزرگ : هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند سد پیشرفت ما شود
اُرد بزرگ : هر یک از ما در جهانی شناوریم ، از این روی در آغاز هر دیدار،
با سخنی کوتاه ازآنکه پیش رویمان است بپرسیم آیا می تواند دمی اندیشه اش را به ما بسپارد ؟
اُرد بزرگ : هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان
نیز همچنین !!
اُرد بزرگ : هنگام گسست و بریدن از همه چیز ، می توانی بسیاری از نداشته ها
را در آغوش کشی
اُرد بزرگ : پیران جهان دیده بر این باورند که برآیند دارایی ناروا (حرام)
در زندگی آدمی نابودی خوشبختی است
اُرد بزرگ : هرگز هنگام رای بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش
را پیش از کار می خواهند مباشد ، تنها به یک چیز اندیشه کن و آن آرمانت است
اُرد بزرگ : همواره تنهایی ، توانایی به بار می آورد
اُرد بزرگ : هر دوست بخشی از تنهایی شما را پر می کند ، یاران دل خویش را
با هم آشنا نکنید ، این آشنایی میان همه شما گسستگی می افکند
اُرد بزرگ : هیچ گاه برای آغاز دیر نیست ، با خود بگویم اینبار کار نا پایان
را بسر می آورم
اُرد بزرگ : هرگز به کودکتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او
ادب آموزش دهید چون با داشتن ادب ، او و شما همیشه از مهر آدمیان برخوردار خواهید بود
اُرد بزرگ : همواره بین خود و همسرت بازه ای (فاصله ای) را نگاهدار تا به خواری
گرفتار نشوی
اُرد بزرگ : هیچ گاه عشق به آدمیان را همیشگی مپندار ، از روزی که دل می بندی
این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی ... و اگر خُرد شدی
باز هم نامید مشو چون آرام جان دیگری در راه است
اُرد بزرگ : هنر خوراک روان و هنرمند آفریننده آن است . بارگاه هنرمند با هیچ جایگاهی
درخور ارزیابی نیست
اُرد بزرگ : هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست
اُرد بزرگ : هنگامیکه می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی
از کسی فرمان نگیر
اُرد بزرگ : هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید
اُرد بزرگ : هر آنکه خردمندتر است اهریمن بیشتر با او نبرد می کند .
در میدان جنگ او ، هزاران فتنه و افسون کشته شده خواهی دید
اُرد بزرگ : وزن یک تهمت ، سنگین تر از هزار هزار دشنام است
اُرد بزرگ : نماز آسمانی عشق ، ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی بدنبال نیست
اُرد بزرگ : نکات سخت هم اساسی ساده دارند
اُرد بزرگ : اساس فراموش شده هوش ، باریک بینی بیشتر بر ریشه های
زیبایی و مهر است
اُرد بزرگ : نمی توان امید داشت ، که آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند.
اُرد بزرگ : ارزیابی ( نقد) بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست .
اُرد بزرگ : نادانی ، خودخواهی به بار می آورد .
اُرد بزرگ : نتیجه گیری زود پس از رخدادهای مهم زندگی از بی خردی است .
اُرد بزرگ : نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می نامد ،
خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد .
اُرد بزرگ : ناتوان ترین آدمیان، آنانی هستند که نیروی بدنی خویش را
به رخ دیگران می کشند .
اُرد بزرگ : نگاه آدمهای کوچک ، چه زود پر می شود و لبریز .
اُرد بزرگ : ارزش نگاه دوست را وقتی درک می کنی که در دل دیوارهای دشمن باشی .
اُرد بزرگ : آدمیان خردمند در میان بزم ها نیستند . آنها هر دم به آرمانی بزرگتر
می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند .
اُرد بزرگ : میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر .
اُرد بزرگ : آدمهای توانمند در خواب نیز ، رهسپار پیشرفتند .
اُرد بزرگ : آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای زندگی است.
اُرد بزرگ : جایی که شمشیر است آرامش نیست
اُرد بزرگ : دودمان بی ریش سفید ، همچون خانه بی پوشش و بام است .
اُرد بزرگ : فرودستی (عوام زدگی) به بهانه ، هم رنگ دیگران شدن ،
باور هیچ بزرگی نبوده است .
اُرد بزرگ : لب ها به هنگام برون دهی بانگ و آواز ، بخش های مختلف بینش
ما را به نمایش می گذارند .
اُرد بزرگ : ستایشگر همیشه بر ستایش شونده در حال پیشی گرفتن است .
او یاد می کند و دلدار برآورده می سازد .
اُرد بزرگ : سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد .
اُرد بزرگ : سرانجام یک گره در زندگی نادان ، صدها گره باز نشدنی است .
اُرد بزرگ : سخنهای پست آدمهای کوچک را همراه ، و خردمندان را فراری می دهد .
اُرد بزرگ : سرآمد دشواری و سختی دانایست ، و دانا چشم خویش را بر
بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست .
اُرد بزرگ : ساده باش ، آهوی دشت زندگی ، خیلی زود با نیرنگ می میرد .
اُرد بزرگ : سازگاری با زیستگاه و تلاش برای بهتر شدن جایگاه کنونی
ویژگی ناب آدمهای پاک است .
بخش ۲
اُرد بزرگ : گفتگو با خردمندان و دانشوران ، یک گوهر و پاداش کمیاب است .
اُرد بزرگ : گیتی ، برای آدم ، آن اندازه کوچک است ، که مجالی برای کژی و ناراستی باقی نمی گذارد .
اُرد بزرگ : گاهی تنها درمان روانهای پریشان ، فراموشی است.
اُرد بزرگ : چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید به گرمای خود ، تن هواخواهان اندیشه خویش را گرما دهند .
اُرد بزرگ : خودبینی ، چنبره و محیط گیراییش درون است و افتادگی ، پیرامون و بیرون ماست و این می تواند همگان را به سوی ما بکشاند
اُرد بزرگ : اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش زور گویی پیشه کنیم ، پس از چندی کسانی را در برابرمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد .
اُرد بزرگ : خرد ، باید نخستین خواست آدمیان باشد . چرا که بی خرد ، چیزی برای خود ندارد .
اُرد بزرگ : خودرای ، تجربه مرگبار تنهایی را ، پیش رو دارد .
اُرد بزرگ : خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید .
اُرد بزرگ : خودخواهی ، کاشی سادگی روانت را ، خواهد شکست .
اُرد بزرگ : خموشی ، دری به سوی نگاه ژرف تر است .
اُرد بزرگ : خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است .
اُرد بزرگ : خودت را بشناس اما به آن مبال
اُرد بزرگ : خواهش مراد از مرید خاموشی و ژرف نگریست ، و خواهش مرید از مراد ، نشان دادن مسیر پیشرفت .
اُرد بزرگ : انگاره ای (ذهنی) که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
اُرد بزرگ : دل کیهان را که بگشاییم این سخن را خواهیم شنید " هر کنشی واکنشی را در پی دارد " پس بر این باور باشید ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بی بازگشت نخواهد بود .
اُرد بزرگ : دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد و راهنمای زندگی .
اُرد بزرگ : در هر سرنوشتی ، راز و اندیشه ای نهفته است .
اُرد بزرگ : در خواب می توانی نیروی روان خویش را بنگری .
اُرد بزرگ : در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام .
اُرد بزرگ : زیباترین خوی زن ، پاکدامنی اوست
اُرد بزرگ : رَد راستی ، رَد خویشتن است
اُرد بزرگ : رویش باغ سکوت ، در هنگامه غوغا ارزشش را نشان می دهد
اُرد بزرگ : رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی
اُرد بزرگ : رسیدن به بن و سرچشمه زندگی تنها با شستشوی اندیشه از نابخردی و پندار از ناپاکی است
اُرد بزرگ : رازها در هنگامه شادی و پایکوبی آدمی است . اساس فراموش شده جهان فلسفه ، تعریف درست این چگونگی هاست .
اُرد بزرگ : دارایی با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم
اُرد بزرگ : پیرامونیان ما چه بخواهیم و یا نخواهیم بر اندیشه های ما رخنه و اثر خواهند کرد
اُرد بزرگ : توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید
اُرد بزرگ : ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست
اُرد بزرگ : تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند
اُرد بزرگ : پیوند پاک ، پیوندی ابدی است
اُرد بزرگ : پرنده کوچک دلت را برای من در بند مکن
اُرد بزرگ : پشیمانی، اولین گام برای پوزش است.
اُرد بزرگ : پرتگاه می تواند بر آورنده روان و یا کشنده تن باشد .
ارد بزرگ : پیران جهان دیده برای گفتگو سدی برپا نمی کنند .
اُرد بزرگ : برای آنکه درویش شوی ، نخست با خود یکی شو .
اُرد بزرگ : برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن .
اُرد بزرگ : برای گردش دوروزه ، توشه ای سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسیدن به خواسته زندگی ات را دو هزار گام می دانی خود را آماده پیمودن سه هزار گام بنما ، چرا که شتاب در هنگام رهسپاری نباید کم شود .
اُرد بزرگ : برای ماندگاری ، پنداری جز پاکی روان نداشته باش .
اُرد بزرگ : برای نزدیکی و همگرایی دودمان خویش ، کمک بهم و ستیز با نادانی و ناراستی را در پیش گیرید .
اُرد بزرگ : برای بدست آوردن گنج خموشی ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز .
اُرد بزرگ : تمنای واپسین آدمی ، شناور شدن در بسامدهای گیتی است
بسامدها : امواج
امید از این مجموعه استفاده برده باشید :فرزانه شیدا
آشــیانه های شـعر فـرزانه شـــیدا
(Farzaneh Sheida ) :
http://farzanehsheidaa.blogfa.com
گالری عکس: آلبوم عکس های منتخب ف .شیدا از اسکاندیناوی
( دیــوان شــعر فـرزانه شـــیدا :آشــیانهء شعـــر):
به مدیریت شیوااااماهیچ
سایت اینترتنی حاودانه ها
بمدیریت اقای امیر همدانی