نازنین
ای نازنین " ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین
از پای باد حادثه " گفتی که جان در برده ایم
اما چه جان در بردنی" بینی که در خود مرده ایم
ای نازنین " ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین
در غربت من مثل من " هرگز کسی تنها نبود
عشق و شعور و اعتماد " کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست " بر آن رفیقان شرم باد
من با تو گریه کرده ام " در سوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده اند " در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من در خود اسیر " لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما " این قصه می ماند بجا
هجرت سرابی بود و بس " خوابی که تعبیری نداشت
هرکس یه روزی یار بود
" اینجا مرا تنهای گذاشت "
اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین " ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها " بر آینه افتاده چین
ای مثل من در خود اسیر " لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما " این قصه می ماند بجا
نوشته شده توسط : ترانه
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست