مکاتب دانش مدیریت
گرچه مدیریت به مفهوم کلی آن سابقه ای به قدمت زندگی اجتماعی انسان و حتی بیشتر از آن دارد، اما آنچه که به نام دانش مدیریت برای مدیریت سازمانها و مؤسسات تکامل پیدا کرده است، مربوط به اواخر قرن نوزدهم و عمدتا قرن بیستم است. تا قبل از قرن بیستم سازمانها در مقیاسی کوچک و با استفاده از روشهای ساده اداره می شدند، ولی با بزرگ تر و پیجیده تر شدن سازمانها، مدیریت آنها با مسائل گوناگون و متنوعی همچون جمعیت فزاینده، رکود، آگاهیهای اجتماعی، کمبود منابع، تورم، تامین رفاه، رقابت، تغییر و افزایش روز به روز سلائق و غیره روبه رو شدند. رعایت همه این مسائل، همراه با بزرگ شدن نسبی سازمانها و پیشرفت تکنولوژی و استفاده از علوم ریاضی، اقتصاد و کامپیوتر پیچیدگی مدیریت را بیشتر کرده است ...
پیشرفت مدیریت تا انقلاب صنعتی ، هماهنگ و محسوس نبود. در سال 1776، آدام اسمیت با اطلاعاتی که از کارخانه سنجاق سازی به دست آورده بود محسنات تقسیم کار را اعلام نمود. در سال 1832 چالز بابیج (1871-1792 ) ریاضیدان انگلیسی و سازنده ماشین حساب مقاله ای به نام درباره اقتصاد ماشینها و کارخانه ها در زمینه تولید نوشت. او در این مقاله برای اولین بار موضوع اختلاف در مهارت و نقش آن در تعیین مقدار دستمزد و نیز مفاهیمی از مهندسی صنعتی را به بحث گذاشت. همچنین علاوه بر این ها افرادی مثل هنری تاون و یا هارولد کونت نیز مقالاتی در زمینه روشهای اداره سازمانها ارائه داده اند . اما دوره ای که دانش مدیریت از ابتدای شکل گیری تاکنون طی نموده است و همچنین کلیه نظراتی که تا حال از طریق دانشمندان و محققان این علم ارائه شده است را در سه مکتب کلی می توان خلاصه نمود. البته این گرایش ها، در کتب مختلف مربوط به مدیریت در چند مکتب فکری خلاصه شده است که تعداد آن مکاتب، مختلف و گاهی تا پنج مکتب نیز بسط یافته است. اما همگی آنها نقش این سه مکتب مادر را در زمینه رشد این دانش بسیار موثر و اساسی می دانند. این سه مکتب اصلی عبارتند از :
۱- مکتب کلاسیک یا سنتی یا تیلوریسم
۲- مکتب نئوکلاسیک یا روابط انسانی
۳- مکتب سیستمی یا مبتنی بر تئوری سیستمها.
لازم به ذکر است که مکاتب دیگری نیز در بین این سه مکتب اصلی وجود دارد اما به دلیل کم اهمیت تر بودن نسبت به این سه مکتب بزرگ از ذکر آن خودداری شده است.
مکتب کلاسیـــک یا سنتــــی یا تیلـــوریسم :
بنیان گذار این مکتب شخصی به نام فردریک وینسلو تیلور ( 1915-1856 ) است که بحث مدیریت علمی به نام او ثبت شده است از این رو گاهی آن را مکتب تیلور یا تیلوریسم نیز می نامند. تیلور اولین مقاله خود را در سال 1895 با نام سیستم پرداخت مزد برای واحد کار یا سیستم نرخ بندی یک قطعه منتشر کرد و در آن به لزوم اندازه گیری زمان انجام یک واحد از کار و جمع آوری اطلاعات برای تعیین آن اشاره نمود. دومین اثر وی در قالب یک سخنرانی و تحت عنوان مدیریت کارگاه در سال 1903 می باشد و در آن به لزوم همکاری صمیمانه بین کارگر و کارفرما و لزوم پرداخت دستمزد مناسب به کارگران به منظور کاهش هزینه های تولید اشاره کرده است. او سرانجام در سال 1911 کتاب معروف خود، مدیریت علمی را منتشر کرد که در آن مسائل مدیریتی به صورتی مدون و منظم با ذکر مثالهای زنده گنجانده شده است. او در این کتاب 4 اصل را که به اصول چهارگانه مدیریت علمی نیز شهرت دارد، بیان نموده است :
۱- کشف روش علمی برای هر جز از کار به جای روشهای غیرعلمی
۲- انتخاب و جذب نیرو با استفاده از روشهای علمی و سپس تعلیم و آموزش علمی آنان از طریق روشهای علمی
۳- ایجاد کنترل و برقراری تشویق و تنبیه
۴- همکاری صمیمانه و تشریک مساعی با کارکنان به صورتی که هر شخص وظایف مربوط به خود را انجام دهد ؛ کارگران کار کنند و مسائل مدیریتی را به مدیران بسپارند و مدیران اداره کنند و مسائل کار را به کارگران و سرپرستانشان بسپارند.
به نظر تیلور منافع کارگران و صاحبان کار با یکدیگر مغایرتی ندارند بلکه در یک راستا می باشند و کلید افزایش کارایی کارگران، استفاده از مدیریت علمی است که بر اساس آن می توان میزان تولید هر فرد را افزایش داد و در نتیجه، هم اجرت بیشتری به کارگران پرداخت و هم سود بیشتری عاید صاحب کار نمود. از عمده ترین خرده هایی که بر این مکتب می توان گرفت این است که بر پایه انسان اقتصادی استوار است و به انسان صرفا به شکل یک ماشین می نگرد که فقط با مسائل مادی در او ایجاد انگیزه می شود . علاوه بر تیلور دانشمندان دیگری نیز در تکامل و شکل گیری مدیریت علمی سهم داشته اند که از آن جمله می توان به هنری فایل ( 1925-1841 ) اولین کسی که اصل تفکیک وظایف را مطرح کرد و فرانک گیلبرت ( 1924-1868 ) پیشگام حرکت سنجی و مخترع نمودار جریان کار FPC و تربلیگها که بر گرفته از معکوس نام خانوادگی اوست، اشاره نمود.
مکتب نئــــوکلاسیک یا روابط انسانــــــی :
بنیان گذار مکتب نئوکلاسیک یا روابط انسانی یک جامعه شناس استرالیایی به نام التون مایو می باشد که استاد دانشگاه هاروارد بوده و تحقیقات بسیاری را سرپرستی نموده است که مهمترین آن، تحقیقات پنج ساله او از 1927 تا 1932 در کارخانه هاتورن، متعلق به شرکت وسترن الکتریک در شهر شیکاگو میباشد. او در این کارخانه با استفاده از یک تیم تحقیقاتی مطالعاتی را در خصوص تاثیر عوامل مادی خاصی نظیر طول مدت کار روزانه، میزان نور، میزان تنفس بین ساعات کاری، صدا، حرارت و نظایر آن ( عوامل فیزیکی )، در تغییر مقدار تولید و کارایی افراد که بعدها به مطالعات هاتورن معروف شد، انجام داده است. در ابتدای این تحقیقات، کارگران به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم بندی شدند.
شرایط فیزیکی محیط کار را برای گروه آزمایش متغیر و برای گروه کنترل ثابت نگاه داشتند. بطور مثال میزان نور را برای گروه آزمایش یکبار کاهش و بار دیگر افزایش دادند و برای گروه کنترل میزان نور در هر دفعه به همان اندازه اولیه ثابت نگاه داشته شد. پیش بینی نتیجه کار بر این بود که سطح تولید و کارایی گروه کنترل در همان سطح قبل باقی بماند و برای گروه آزمایش با کاهش میزان نور، کاهش و با افزایش میزان نور، افزایش یابد. اما نتایج خلاف آن را اثبات کرد. التون مایو و گروهش با تعجب مشاهده کردند که سطح تولید و کارایی در هردو گروه تحت هرمیزان نوری، افزایش یافته است . نتیجه این بود که روند صعودی تولید، بستگی به تغییر نور ندارد و علت آن را باید در عامل دیگری جستجو کرد.
(ملکه نروژ در مدرسه راهنمائی همراه با شاگردان کلاس
در ساعت نهاری مدرسه)
سپس گروه برای پیش برد تحقیقات خود یک تحقیق سه مرحله ای را در دستور کار خود قرار دادند . ابتدا شش کارگر زن را که با یکدیگر آشنایی داشتند برگزیدند و آنها را برای آزمایشهای خود توجیه نمودند. ابتدا این گروه را به صورت جدا و سپس همراه با یک گروه صد نفری مورد آزمایش قرار دادند. مرحله اول ایجاد تغییر در شرایط فیزیکی مختلف محیط کاری بود با بیش از ده نوع تغییر ( تغییر در نور، زمان، تعداد دفعات استراحت، طول روز کاری و غیره ). اما نتایج نظیر مطالعه اولیه، افزایش سطح تولید و کارایی را در همه حالات نشان می داد. مرحله دوم، اعمال شرایط عادی کار و بازگشت به وضع معمول برای شش نفر مزبور بود. اما باز هم مقدار تولید افزایش یافته وحتی به حداکثر خود نیز رسید. نتیجه منطقی که او و گروهش از این مطالعات گرفتند این بود که این افزایش دائمی تولید به خاطر شرایط فیزیکی کار نیست بلکه به خاطر عوامل دیگری چون آزادی و شخصیت است که به این شش نفر اعطا شده و همچنین روابط صمیمانه ای که بین آنها و گروه تحقیق به وجود آمده بود. همچنین گروه تحقیق دریافت، در صورتیکه افراد آگاهی داشته باشند که بر روی آنها آزمایشاتی انجام می گردد، رفتار طبیعی خود را نمی توانند بروز دهند و رفتارشان تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. علاوه بر این نظارت و کنترل مستقیم افراد، بر روی کارکرد آنان تاثیر منفی خواهد داشت. از اینجا بود که التون مایو به وجود روابط غیر رسمی نیز بین شش نفر مزبور پی برد، البته سالها طول کشید تا این موضوع به عنوان یک اصل تحت عنوان سازمان غیر رسمی مطرح شد. نتیجه ای که در مرحله دوم از آزمایشات بدست آمد این بود که اگرچه بر مدیران منطق هزینه و کارایی حاکم است، بر کارگران بیشتر منطق عاطفه و احساسات حاکم می باشد. مرحله سوم از آزمایشات بازگشت به یک محیط طبیعی کاری بود بدون اینکه از قبل مورد آزمایش قرار گیرند و روابط خاصی با آنها برقرار شود.
این آزمایش به نام اطاق سیم کشی بانک معروف است که در آن 14 نفر مرد مشغول کار بودند که نه نفر مسؤولیت سیم کشی، سه نفر جوشکاری و دو نفر بازرسی و نظارت را بر عهده داشتند . نتیجه مفروض، طبق یافته های قبل بر این بود که افراد با حداکثر توانایی خود کار کنند اما نتیجه ای که عاید آنها شد غیر این بود . اعضای هر گروه برای خود معیار هایی تعیین کردند که بر این اساس هر کارگر در روز دو دستگاه کامل سیم پیچی کند و کسانی که بیش تر از دو دستگاه کار کنند به عنوان رکوردشکن و افرادی که کمتر از دو دستگاه کار کنند به عنوان از زیر کار دررو از طرف گروه مورد سرزنش قرار می گرفتند و کسانی که از معیارهای گروه سرباز می زدند توسط اعضای گروه طرد شده و زیر فشار قرار می گرفتند . تغییرات شرایط محیط کاری نیز بر آنها تاثیر چندانی نداشت و واکنش آنها نسبت به حقوق و مزایا معمولا یک واکنش گروهی بود که بیانگر یک نوع رابطه غیر رسمی بین آنها بود. نتایج کلی مطالعات هاتورن شناخت عامل انسانی در شرایط کاری و مهمترین کشف آنها روابط و سازمان های غیر رسمی در مقابل سازمان رسمی و همچنین اهمیت ارتباطات پائین به بالا بود.
مکتب سیستمـــی یا مبتنـــی بر تئوری سیستمها :
تئوری سیستمها توسط برتالانفی زیست شناس آلمانی که معتقد بود کلیه علوم مختلف نظیر ریاضیات، شیمی، فیزیک، علوم انسانی و غیره به گونه ای به هم مرتبط می باشند، مطرح شد. در این تئوری نگرش از جز به کل رسیدن مورد توجه قرار گرفت و بیان شد که برای بررسی هر نوع سیستمی از جمله یک سازمان، باید قبل از هر چیز سازمان را به صورت یک کل در نظر گرفته و پیش از آنکه اجزا سازمان را مورد مطالعه قرار داد، موقعیت روابط متقابل اجزا ( تعامل ) و نقش هر جز را به صورت یک مجموعه در تامین اهداف سازمان ( کل )، مورد بررسی و توجه قرار داد. در طول جنگ جهانی دوم، دانش مدیریت پیشرفتهای زیادی کرد و در اواخر 1930، بریتانیا یک تیم از متخصصان را برای کاربرد موثر رادار گرد هم درآورد. این تیم بعدها روی نبرد زیردریایی، کاربرد کشتی های محافظ و کارهای چند تخصصی و چند بعدی تلاشهای زیادی را انجام داد که شروعی بود برای مبحثی با نام تحقیق در عملیات. به دنبال آن گروه تحقیق در عملیات ارتش آمریکا نیز تشکیل شد و با تلاش آنها مباحث نوین برنامه ریزی خطی، تصمیم گیری های چند معیاره، برنامه ریزیهای آرمانی و غیره مورد استفاده در دانش جدید مدیریت قرا گرفت که به آن علم مدیریت نیز می گویند.
علاقمندا ن میتوانند مقالات بسیار قابل توجهی را دراین سایت مطالعه بفرمایند:
منبع: