کلاسیسیسم
مکتب «کلاسیسیسم» در واقع نوعی احیای شیوه هنری یونان
و روم به شمار می رود که در ایتالیا متولد شد، اما در فرانسه
رشد کرد و به ثمر نشست. اصول این مکتب عبارت است
از: تقلید از طبیعت، تبعیت و تقلید از قدما، اهمیت دادن به
عقل، خوشایندی و وضوح و زیبایی کلام.
از شاعران و نویسندگان مهمی که بدین مکتب رو آوردند می
توان به «مولیر»، «لافونتن»، «راسین»، و از همه مهمتر و معروفتر «بوالو»، اشاره کرد.
بوالو بزرگترین مدافع مکتب کلاسیک و معروفترین نقاد این
مکتب است. وی در سال 1674 در منظومه «فن شعر» خود
اصول مکتب کلاسیسیسم را بیان کرد. به اعتقاد او، شعر باید
تابع طبیعت و عقل باشد و از هر امری که آن را از این
اصول منحرف کند باید اجتناب کرد.
او می گوید: جز حقیقت هیچ چیز زیبا نیست؛ و این حقیقت از
نظر او چیزی جز طبیعت نیست،
طبیعتی که کلی و عمومی باشد و در عین حال هنرمند آن را به
حکم ذوق و منطق انتخاب و تقلید کرده باشد.
هنرمند این مکتب جز به آنچه کلی و طبیعی است دل
نمی بندد.
هدف شاعر آن نیست که چیزی تعلیم یا اثبات کند، بلکه باید
شادی و خوشی را در دلها برانگیزد.
به اعتقاد او، آنچه می تواند لذت و شادی را در ذهن مردم به
وجود آورد چیزی جز طبیعت نیست ؛و برای جستجوی آنچه
طبیعی و حقیقی است ملاکی نداریم جز عقل و منطق که همان
ذوق سلیم است؛ اما برای آنکه بتوانیم این ذوق سلیم را تربیت
و تقویت کنیم، هیچ چیز سودمندتر از مطالعه آثار قدما نیست،
زیرا قدما بهتر از ما توانسته اند طبیعت را ادراک و توصیف
کنند.
در انگلستان، کسانی مانند «فرانسس بیکن» از طرفی و
«ویلیام شکسپیر» از سوی دیگر اصول کلاسیک را از دست
و پای خویش می گسلند و براحتی خود را به بند گفته ها و
اعتقادات قدما در نمی آورند و بی سبب از آنها پیروی نمی کنند
و بنای فهم و ادراک خود را در میدانهای عمومی یونان و روم
بنیاد نمی گذارند، اما نقادانی مانند «جان درایدن» و
«الکساندر پوپ» و «ساموئل جانسون» سعی می کنند که
نوعی نقد کلاسیک را در شعر و ادب انگلیس وارد آورند.
الکساندر پوپ مانند بوالو تأکید می کند که در شعر اصل کلی
پیروی از طبیعت و عقل است و طبیعت عقل را امری واحد
می داند. به عقیده وی، قدما زودتر و بهتر از ما این قانون را
دریافته اند و به این سبب توجه به آثار قدما در نظر وی فواید
بسیار دارد. |