نظام عاشقی
نظام عاشقی را چون بشر دید
ره ؛عاشق شدن؛ را بازجوئید
ره رفتن به راه دیگری رفت
زبان عاشقی گل واژه ها چید
تو گوئی باغهای زندگانی
مسیر عاشقی را ،راه پوئید
به هرباد ونسیمی ؛ نغمه عشق؛
درون کوچه های سینه پیچید
به صحرا وبه گلزار وبه گلشن
برنگ قلب عاشق لاله روئید
فقط عطر محبت بود و گلزار
مشامی را که عطر عشق بوئید
خدای عاشقان والا خدائیست
که باید پاس او در عشق گوئید
محبتها از او در سینه ماست
که قلبی را لباس عشق پوشید
همان او آدمی را عاشقی داد
بباید دربقای عشق کوشید
سوم تیرماه ۱۳۸۳
ســروده فــرزانه شــیدا