دوست روزنامه نگارمن دوباره تماس گرفت.
می خواهد بازروزنامه پیمانش رابعدازسکوت چند ساله راه بیندازد!
چند سال پیش که روزنامه اش رامنتشر می کرد ،مسوولیت صفحه ی
ادبی اش با من بود،من هم کم نمی گذاشتم وهرچه انرژی داشتم به کار
می گرفتم وصفحه راغیرمتعارف درمی آوردم وچون پخش خوبی هم
داشت،طرفدارانی یافته بود.
بحث همیشگی هزینه وآگهی بوده دراین کارها!..
به همین دلایل هم،چندسال پیش روزنامه دوست من تعطیل شد.
من درصحبت تلفنی ام با او،بحث هزینه وجذب آگهی رابه او یادآوری
کردم،تدارکی اندیشیده بود که فرصتی چند ماهه می طلبد تاآزمایش
خودراپس دهد!
بحث هزینه کردن برای چاپ چند صفحه مطلب وآگهی ومساوی بودن
دخل وخرج هاهم حدیث مکرر کارهای فرهنگی ست که اگر به سراشیبی
برسد،باعث خاکستر نشینی می شود!
دراین میان رقبای مطبوعاتی هم که جای خودرادارند!
انواع ترفندهاونقشه ها برای جذب آگهی واستفاده ازافراد حرفه ای
در تمام بخش ها،به کارگرفته می شود.دلخوری ها واصطکاک هاجدا!
توقعات وانتظارات هم جدا!درموردمن ، آش نخورده ودهان سوخته
هم صدق می کند!
چون درقبال کاری که ارائه می دهم آن جه باید به دستم نمی آید!
وازطرف دیگراصطکاک هایی هم روی می دهدکه ارتعاشات عصبی اش
تنها نصیب من می شود نه کس دیگری!