همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

زندگی خروس

منبع  :سایت اقای علی رجبی

 

http://www.alang-2lang.blogfa.com/

 

 

 

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.

 

یک روز زلزله ای کوه را به لرزه درآورد و باعث ش

 

د که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

 

 

بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پراز مرغ و خروس بود.

 

 مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند

 

 و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشین

 

دو آن را گرم نگه دارد تا جوجه به دنیا بیاید

.

یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد

 

. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت

 

 و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد

 

 که چیزی جز یک جوجه خروس نیست!.

 

 

 

او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او

 

 فریاد می زد که تو بیش از این هستی.

 

تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کر

 

د متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند

 

 و پرواز می کردند.

 

عقاب آهی کشید و گفت ای کاش من هم می توانستم مانن

 

د آن ها پرواز کنم.

 

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند:

 

 

 تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپر

 

د اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسما

 

ن پرواز می کردند خیره شده بو

 

د و در آرزوی پرواز به سر می برد.

 

 اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت

 

 به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و

 

 عقاب هم کم کم باور کرد

 

. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکر

 

د و مانند یک خروس به زندگی ادامه دا

 

د و بعد از سال ها زندگی خروسی، از دنیا رفت.

 

تو همانی که می اندیشی، هرگاه به

 

این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو

 

 و به یاوه های مرغ و خروس ها فکر نکن.

 

 علی رجبی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد