ریچارد براتیگان «لطفا این کتاب را بکارید» را در تابستان 1968
منتشر کرد. این کتاب شامل هشت پاکت بذر است که پشت هر
کدامشان شعری چاپ شده و همگی در پاکتی کوچک بستهبندی
شده اند. «لطفا این کتاب را بکارید» با عکسهای بیل براک و
حروفنگاری جی اس بروک توسط گراهام مکینتاش منتشر
و به صورت رایگان بین مردم توزیع میشد.
ع.ب
فرش شاهانهی سنبل
تصمیم گرفتهام دردنیایی زندگی کنم که آنجا
کتابها تبدیل شدهاند به هزاران باغ
با کودکانی که بازی میکنند در باغها
و یاد میگیرند
رفتار نجیب روییدنیهای سبز را
گلهای بومی کالیفرنیا
در این بهار 1968
با آخرین ثلث قرن بیستم
که سفر میکند مثل یک رویا
به سمت پایانش
وقتش است کتاب بکاری
آنها را به زمین بسپاری
شاید که گلها و علفها
برویند از این صفحات
جعفری
از انرژی، خدایان و نمایش تاریخ متشکرم
که ما را اینجا به این لحظه رساند
با این کتاب در دستهایمان
در حال صدا زدن مثل آینده
در تالاری سبز و پر ستاره
کدو
زمان خوبی است برای قاطی کردن جملهها
جملهها با گل و لای و خورشید
با نقطهگذاری و باران
با فعلها، و برای کرمها که بلولند
توی علامتهای سوال
و ستارگان
تا بتابند بر اسمهای همخانواده
و شبنم تا شکل گیرد
روی بندها
همیشه بهار
دوستانم نگراناند
و از آن با من حرف میزنند
از پایان دنیا حرف میزنند
از ظلمات و فاجعه
من همیشه خونسرد میشنوم
و بعد میگویم نه، قرار نیست تمام شود
این تنها یک آغاز است
همان طورکه این کتاب
تنها یک آغاز است.
به نظرم بهار 1968 زمان خوبی باشد
تا به خونهایمان رجوع کنیم
و ببینیم که قلبهایمان چه چیزی را میگردانند
درست مثل این گلها و سبزیجات
که هر روز رجوع میکنند به قلبهاشان
و میبیینند که خورشید انعکاس میدهد
مثل آیینهای بزرگ
اشتیاقشان به زیستن و زیبا بودن را
کاهو
تنها امیدی که داریم
کودکاناند و بذرهایی که به آنها میدهیم
و باغهایی که همراه هم میکاریم
آفتابگردان شاستا
دعا میکنم 32 سال دیگر
این گلها و سبزیجات
آبیاری کنند قرن بیست و یکم را
با صدایشان که میگوید
زمانی کتابی بودهاند
که با دستهایی عاشق به زندگی تبدیل شدهاند