همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

همراه بامن- مطالب متنوع-شعر-ادبیات (به قلم جستجوگر/f.Sheida)

مطالب متنوع و گوناگون اجتماعی وهنری ..وووو

بداهه سرایی ( 3 1 ) : بیژن الهى - رضا آشفتهموضوع:آموزش (شعرنو)

بداهه سرایی ( 3 1 ) : بیژن الهى - رضا آشفتهموضوع:آموزش (شعرنو)
منبع سایت شعر نو:
 
 
بداهه سرایی ( 3 1 ) : بیژن الهى - رضا آشفته یکی بودن و یکی شدن . قصه ی تازه ای نیست در این تکرار و ملال دنیا . من و تو گاهی از هم پرت می افتیم . حالا گذر زمانه ما را به هم می رساند . ۶ میلیارد آدمی که یکی هستند در دنیای دون و فانی . دست کم مرگ برای همه ی ما دلالت بر فناپذیری خواهد کرد .

تو در گوشه ای دنج و شاید برهوتی خوشایند خلوتی داری شایسته و بایسته و شاید دوزخی و برزخی و یک گام به آخرزمان . چه فرقی می کند که همه در این دایره یکی هستیم . غیر از این است مگر ؟! سوزنی بر انگشتت فرو کن دردی می آید و سوزشی و قطره ای خون . حالا من هم سوزنی بر خود می زنم بازهم همان می شود که بر تو لمس و درک شده است . می خوریم و می نوشیم و می خوابیم و عشق می ورزیم لابد . و می میریم نه برای هم که برای خود . به هر جهت مرگ مرگ است و من و تو نمی شناسد . تو در منی و من در تو استمرار آدمیم .

ساده می اندیشی و پیچیده می بینندت که تو را نمی شناسند از این همه دوری و گریز .

چرا یک خلوت و این همه شخصی نگری ؟

پرسشی مزاحم و ویرانگر که تو را رنج می دهد و مرا . چرا ؟! نمی دانیم که چرا باید بریده شویم از هم . از اصل خویش . از زندگی و این همه تکرار و ملامتی که نامش زندگی است . چه تعبیر و تفسیری برای آن است ؟ پاسخی نیست و راست می گویی .

از در و دیوار می آیند که فقط سرکی و فضولی است که کیستی تو ؟ تو که بریده از همگانی و گاهی از راه شعر . یک شعر بداهه و مزاحم . واژگانی فارسی و به احتمال زبان نزدیک به صد میلیون ایرانی افغانی و تاجیک . همین زبان که از دل عرب جان سالم به در برد تا پاینده بماند به حرمت شعر .تو می گویی شیرین و گاهی سخت و بگذار من هم بگویم به دلخواه خود . هیچ کدام ما ارجح بر دیگری نیستیم . تو می میری و من هم و هر آن کس در نگاه ما نفس می کشد و پویاست .

من از تو می خواهم ژرف اندیش مرا در خلوت خود بخوانی دست کم در همنشینی دو شعر . همین !



بیژن الهی



دورتر، سخت دورتر، یک فلسِ من به زیرِ صلیب افتاده ‌ست.

آیا روز است؟

از گرمای زیاد، نقابهامان را بر می‌داریم. می‌رویم

به دور، به آنجا.

زیرِ صلیب، تخم مرغی نصف می‌کنیم و بهم می‌زنیم: به سلامتی!

و مرگ، دره را، نفس زنان، نقره‌یی می‌سازد.

دورتر، صفحه‌ی موسیقی، زیرِ صد ناخن مه گرفته‌ی زیبا می‌چرخد،

و صدا، همان صداست:

آیا روز است؟



رضا آشفته



من از تو می برم چلیپا کش زمانه

به یادت نمی میرم که زندگی است با من

در این روز دور خیلی دور سخت گرم

هرگز از یادم نمی روی

سخت تو را با خود دارم

به یادت و سلامتی خوردن نیمی تخم مرغ

و دره ای دراز و بی انتها

هاج و واج هم از عزیمتی سخت

و پرسشی نشسته بر کنج لبت به گمانم

آیا روز است ؟



روز و گرما و رفتن زیر صلیب مسیحایی و شنیدن صدایی که آیا روز است ؟

و تکرار آن در پایان یک شعر که می پیچد تا سرآغازی در پایان .

تخم مرغی که به سلامتی و شاید خیلی کودکانه برای هم شکسته و خورده می شود . آن وقت نقاب هایی تا در سوزش خورشید سلامتی را برای آنان به ارمغان آورد . صفحه ی موسیقی و گردیدن زیر صد ناخن مه گرفته ی زیبا . همه اش همین است آن ملال مسیحایی که هر بریده ای از آماج دنیا پرستان درک و لمس می کند . رنج مسیحایی و گناه نخستین . بیژن الهی در این صدا گم می شود .

رضا آشفته باز هم به دنبال این صدا بر می آید مگر زمان توقف پذیر و انسان راه به کجا می برد ؟ او بر درد این چلیپا کش نمی میرد که باید زندگی کند . اما به یاد او بر این تداوم و استمرار تاکید می کند .شاید پیش از الهی و پس از آشفته نیز این صدا باشد که آیا روز است و هر کس به گونه خود بشنود و پاسخ دهد که انسان همین است .
 
نوشته شده در جمعه 3 خرداد 1387 - 20:11:50 ارسال از رضا آشفته

خواندن داستان برای کودکان از واکسیناسیون مهمتر است

تحقیقات علمی نشان داد:
خواندن داستان برای کودکان از واکسیناسیون مهمتر است
یک محقق آمریکایی در تحقیقات خود نشان داد که خواندن
 
داستانهای کودکانه در سالهای پیش از دبستان نقش مهمی در توسعه
 
حافظه، زبان و توانایهای حرکتی کودک ایفا می کند و خواندن این
 
 داستانها حتی از واکسیناسیون کودکان مهمتر است.

به گزارش خبرگزاری مهر، تیم تحقیقاتی پروفسور بری زاکرمن از

دپارتمان کودکان دانشگاه بوستن در تحقیقات خود نشان دادند

که خواندن داستانهای کودکانه نقش مهمی در توسعه حافظه، زبان و

تواناییهای حرکتی کودکان دارد.

این محققان که نتایج تحقیقات خود را که در مجله Archives of

Disease in Childhood منتشر کرده اند در این خصوص اظهار

داشتند: "کودکان برای این متولد می شوند که کتاب بخوانند و بنابراین

 اولین برخوردهای آنها با کتاب باید در اولین سالهای زندگی اتفاق بیفتد

 در غیراین صورت عشق واقعی به کتابخوانی در آنها بسیار دیر شکل

 می گیرد."

به گفته این محققان، والدینی که برای کودکان خود با صدای بلند

داستانهای شبانه می خوانند و با کودکان درباره موضوع کتاب بحث

می کنند تحریکات چند حسی فرزندان خود را برمی انگیزند.

 این حواس شامل حواس بینایی، شنوایی، لامسه و حرکتی است.

به علاوه والدین با خواندن داستان از یک زبان پیچیده تر و سازگارتر

 با ارتباطات گفتاری استفاده می کنند. همین مسئله به غنی تر شدن

مخزن واژگانی کودک کمک می کند.

همچنین حافظه با خواندن کتاب بیشتر تمرین می کند و هر بار که با

خواندن کتاب تحریک می شود توانایی قضاوت را توسعه می دهد.

پروفسور زاکرمن در این باره توضیح داد: "هدف از انجام این

 تحقیقات این بود که به والدین نشان دهیم خواندن داستان برای

 کودکان از واکسیناسیون آنها مهمتر است."

به گفته این محقق، کتابی که برای کودکان خوانده می شود باید

 تصویر داشته باشد. تصویر می تواند به کودک عشق به کتاب را

بیاموزد.

لینک  متن:

http://mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=685411


امانت داری و اخلاق مداری

استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع " خبرگزاری مهر " مجاز است
برگرفته از سایت تازه های ادبی:
 

منو پروانه و شمع

 
 
کسى آیا برایم قصه مى گوید در این شبهاى تنهائى؟!

کسى آخر دلم را می رمد از رنجهاى تلخ شیدائی ؟!

بیا اى  همنواى شب نیشن ... اى شمع مجلس ها

تواى بال وپر رنگین...  تو اى پروانه ى رسوا
 
منو ما هرسه از شور وشر شیدائى دل ، دردها بردیم!

منو ما در سراى عاشقى ها .. غصه ها خوردیم!

بیا در کنج این غمخانه ى شعرو غزل ، پروانه ى زیبا
 
بیا اى شمع  گریان.....  با دل ودلدادگى همپا
 
منو ما هر سه  در درد  نهان   سینه گریانیم
 
پروبال وتنى سوزان به اشک درد وحرمانیم
 
منو ما قصه ویرانى یک قلب    غمناکیم
 
منو ما قصه ى  سوز نده ى فریاد افلاکیم
 
منو ما در خموشى ...... درد و   فریادیم
 
بدرد وغصه  زندانى   ولی دردیده آزادیم
 
منو ما قصه ای همواره بر لبها
 
 ولی دراوچ تنهائی
 
همیشه یکّه وتنها همیشه یکّه وتنها !!!
 
 
 
فرزانه شیدا اول(۱) خرداد ۱۳۸۷
 
 
 
  اطلاعیه توسط
 
آقای اصلان قزللو:
 
با درود. هفتمین شماره ی خانه نقد به نقد و تفسیر
 
 شعرهای فرزانه ی شیدا اختصاص یافته است .
 
منتظر نقد و بررسی شما دوستان فرهیخته هستیم.
 
خانه نقد ( اقای اصلان قزللو):
 
 
منتظر شما عزیزان هستیم با تشکر
 
فرزانه شیدا - Farzaneh Sheida

پیرامون ادبیات روسیه -به قلم آقای سید محمد آتشی

به قلم آقای سید محمد آتشی :
 
 
 
 

نظرآقای محمد امین زواری درمورد"ادبیات روس ها وفرانسوی ها"مربوط به پست"پدران وفرزندان/ایوان تورگینف.

"سلام جناب آتشی.راست گفته اید که روسها در تولید شعر پایه ای ندارند

 اما باید توجه داشت که ادبیات جدید و بخصوص نقدادبی جدید که بخشی از ادبیات است مرهون روسهاست.

ساختارگرایان روس و چک که نظراتشان ادبیات فرانسوی و انگلیسی را درنوردید،ریشه در ادبیات روسی و فرمالیسم روسی دارند.تئوری های ادبی روسها شعر و رمان،هردو، را متحول کرد."

با تشکرازآقای" زواری "بایدبگویم که حق باایشان است.

درموردنقدادبی کسی به پای روسها  نمی رسد.من بیشتر منظورم ازآن مطلب

 ارائه ی اطلاعاتی درمورد شعرورمان روس ها وفرانسوی ها

 درقرن 18و19ونیمه ی اول قرن 20بود.

منکرتلاش روسها درعرصه ی ادبیات نیستم ،درهمان زمینه ی شعر

هم گرچه پایه ای ندارند اما باهمان بضاعت اندک ،مبدع هستند.

برای نمونه آرایه ی" آشنازدایی" رابه شکل مدرن وامروزی آن،

 روس هابودند که باآثارونظرات تازه خود رواج دادند.

دراینجاازدو شاعرمطرح روس هایادی می کنم.

 

"آناآخماتووا"

 

ترکیب سینما،تاترورمان ازشعرروسیه،شعری تاثیرگذارساخته است.

تنش های سیاسی ،انقلاب روسیه وجنگ های روس با همسایگانش ،

شعراین کشوررامتحول ساخته است که بامرگ "استالین"

بازتاب می یابد.خانم" اناآخماتووا" یکی ازمدرن ترین وتاثیرگذارترین

 شاعران روسیه است که درسال 1899م درحوالی" ادسا" به دنیا آمد.

 

نخستین مجموعه ی اشعاراودرسال1912به نام" شامگاه وگلستان "

منتشرگردید.درسال1925 اشعارش توقیف شد وتا 15سال حق پاپ اشعارش رانیافت.آخماتووادرسال1964جایزه شعرایتالیا رادریافت کرد.

وی در واپسین روزهای سال1965دریکی ازبیمارستان های

 حوالی مسکو بستری شدودر5مارس 1966درسن 77سالگی ازدنیا رفت

ازاین بانوی شاعر که پیشروشعرروسیه است دوشعرمی خوانیم.

 

"تهی دستی"

 

پنداشتم تهی دستم وبی چیز

اما زمانی که آغازشدازدست دادن همه چیزی

هرروز برایمان خاطره ای شد

آنگاه شعرسرودیم

برای همه آنچه داشتیم

برای سخاوت پروردگار

 

"تو پاداش هستی "

 

می دانم تو پاداش هستی

برای سالهای رنج وعذاب من

برای اینکه هرگز دل

به لذت حقیر مادی نبستم

برای آآنکه هیچ گاه به عشقی نگفتم

توتنها عشق منی 

وبرای اینکه بدی دیدم وبخشیدم

توفرشته جاودان من خواهی بود.

 

"آرسنی تارکوفسکی"

 

دو شعرهم "ازآرسنی تارکوفسکی" پدرفیلمسازبزرگ روسی،

"آندری تارکوفسکی"(معروف به شاعرسینما).

 

|"روززیبا "

 

می گفتند:نمی آید،چنین می پنداشتند

چه روززیبایی بود،یادت هست؟

روزفراغت

امروزآمدی پایان روز عبوس

روزی به رنگ سرب

باران می آمد

شاخه اوچشم اندازها درانجمادقطره های آب

واژه که تسکین نمی دهد

دستمال که اشک نمی زداید!

 

"آن سوی آینه "

 

آن سوی آینه

 

هرلحظه که با هم بودیم

جشنی بود،عیدتجلی

ودرجهان ،من وتو تنها

سرکش تربودی ،سبک ترازپرنده ای

همچون توفانی،سرمست فرودآمدی

بی حساب پله هاومرا

میان یاس های نمناک

به قلمرو خویش خواندی

آن سو

آن سوی آینه.